هنگامی که برای یک کوهنوردی برنامه ریزی کرده اید و می دانید که دوره عادت ماهانه شما دقیقا قبل از برنامه و یا در طول آن آغاز می شود، چه راهکارهایی برای مواجه شدن با این موضوع دارید؟ زمانیکه برای اولین بار با این مساله مواجه شدید و نسبت به انجام موارد ضروری آگاه شده اید، متوجه خواهید شد که بروز عادت ماهانه در طول کوهنوردی عادی است و می توانید به راحتی استراحت کنید و این تصور و عقیده قدیمی ناتوان شدن خانم ها با شروع پریود فقط بعنوان یک افسانه و نه واقعیت تایید می شود. با داشتن کمی آمادگی و همچنین اطلاعات کافی در مورد زمان آغاز این روند طبیعی بدن، شما لازم نیست که ماهانه بیش از یکبار به فروشگاه های محصولات بهداشتی مراجعه کنید.
آگاهی از گزینه های انتخابی خود
انتخاب اصلی شما از بین محصولات بهداشتی مورد نیاز در دوره عادت ماهانه در طول کوهنوردی ، تامپون به همراه کاپ قاعدگی است که هریک دارای جوانب مثبت و منفی هستند.
سازماندهی وسایل مورد نیاز خود
با استفاده از یک (go kit) جعبه یا کیف نگهداری ملزومات موردنیاز که جهت نگهداری وسایل بطور مرتب و جداگانه مورد استفاده قرار میگیرد، شما می توانید وسایل مرتب شده خود را در جای مناسب قرار داده و بصورت تمیز نگهداری کنید.
حتما نکات و موارد ضروری مرتبط با چگونگی نگهداری وسایل موردنیاز برای کوله پشتی خود را بررسی کنید و توجه داشته باشید که ملزومات مهم را از قلم نیندازید.
کوهنوردی در زمان پریود
کاپ های قاعدگی و تامپون ها
هنگامی که در کوه هستید، دو گزینه مناسب برای حل وضعیت دوران عادت ماهیانه وجود دارد: کاپ قاعدگی، تامپون و پد بهداشتی. برخی افراد علاوه بر کاپ قاعدگی، تعداد زیادی تامپون و یا پدهای بهداشتی به همراه می آورند. در این مقاله جوانب مثبت و منفی هریک توضیح داده شده است.
کاپ قاعدگی
کاپ قاعدگی یک وسیله بهداشتی شبیه فنجان سیلیکون یا لاستیک انعطاف پذیر است که خون قاعدگی به داخل آن ریخته می شود. بسیاری از شرکت های محصولات بهداشتی این وسیله بهداشتی را ساخته اند که یک وسیله مناسب برای استفاده در جریان اتفاق افتادن عادت ماهانه در طول کوهنوردی و سفر است. در صورتی که یکی از این وسیله را خریداری کنید می توانید برای چندین سال از آن استفاده کنید. در برندهای مختلف بر اساس سن، میزان جریان خون یا سابقه زایمان اندازه های مختلفی وجود دارد. بعد از قرار دادن کاپ -که فرایند آن متفاوت از قراردادن تامپون است – می توانید تا 12 ساعت آن را نگه دارید. سپس آن را از محل برداشته (مجددا دستورالعمل را بخوانید) و محتویات آن را خالی کنید. پس از تخلیه وسیله، در صورت امکان آن را با آب تمیز شسته، یا آن را با دستمال مرطوب پاک کرده و شستشو دهید.
شما می توانید این کار را در هر زمانی که لازم باشد انجام دهید. برخی افراد در طول مسیر حرکت خود، برای شستشوی کاپ حتی در آن ممکن است ادرار کنند و پس از رسیدن به کمپ آن را می شویند.
شما ممکن است در صورت بروز عادت ماهانه در طول کوهنوردی ترجیح دهید از کاپ فقط در شب یا فقط روز استفاده کنید. بطور معمول برای تمیز کردن کامل بهتر است که کاپ در آب جوشیده شسته شود. بیشتر آنها از یک کیسه کوچک نگهدارنده نخ کشی شده ساخته شده از کتان ضد آب ساخته شده اند.
جوانب مثبت
کاپ وزن سبکی داشته و قابلیت استفاده مجدد دارد. بنابراین شما فقط باید یک مورد را بجای تامپون و یا پد بهداشتی که بعد از استفاده وزن آنها اضافه می شود، با خود به همراه داشته باشید.
این وسیله آلودگی را از بین برده و محل مورد نظر را نسبت به تامپون تمیزتر نگه می دارد.
با استفاده از این وسیله، شما در معرض مواد سفید کننده و یا الیاف موجود در برخی تامپون ها نیستید.
جوانب منفی
برای قراردادن وسیله در محل مورد نظر و خارج کردن آن نیاز به تمرین است. این نکته مهمی است که در خانه تمرین داشته باشید و قبل از رفتن به کوه ، در یک یا دو دوره پریود از کاپ استفاده کنید.
در هنگام مواجه شدن با عادت ماهانه در طول کوهنوردی در برخی شرایط، فقدان مواد شوینده مثل صابون و آب برای تمیز کردن دست ها و کاپ برای افراد می تواند برای بعضی افراد بعنوان یک عامل بازدارنده از استفاده از این وسیله عمل کند.
کاپ قاعدگی
تامپون یا پد بهداشتی
در هنگام بروز عادت ماهانه در طول کوهنوردی، اگر استفاده از این وسیله بهداشتی برای شما راحت است و دوست ندارید که از کاپ قاعدگی استفاده کنید، می توانید از این نوع وسیله استفاده کنید.
جوانب مثبت
شما می توانید تامپون هایی را بدون استفاده از ابزار اعمال کننده های تامپون به همراه داشته باشید تا اینکه حجم کمتری اشغال کند.
شما روند نوع استفاده از آن را می دانید و برای شما موثر بوده است.
جوانب منفی
باید آنها را با خود حمل کنید، درحالی که که فضا و حجم زیادی را در کوله پشتی شما اشغال می کند.
شما باید هر تامپون و پد مورد استفاده را درون یک کیسه مخصوص زباله بسته بندی کنید (نباید این وسایل بهداشتی استفاده شده را در فضای باز انداخته و یا دفن کنید زیرا حیوانات زمین را حفر می کنند).
چگونه وسایل بهداشتی خود را حمل و نگهداری کنیم؟
پس از تصمیم گیری در مورد اینکه چه وسایلی را می خواهید در کوله پشتی خود قرار دهید، می توانید از ابزار go kit استفاده کنید. این وسیله شامل کیسه ای است که درون آن حاوی یک کیسه تمیز برای نگه داشتن وسایل و ملزومات مورد نیاز و یک کیسه دیگر برای نگه داشتن وسایل استفاده شده در عادت ماهانه در طول کوهنوردی است. با نگه داشتن وسایل خود در داخل کیت بزرگتر، وقتی که در کوله پشتی خود بدنبال وسایل هستید، فقط کافیست یک کیف را بیرون بیاورید اما برخی ترجیح می دهند این دو را کاملا از هم جدا نگه دارند.
کیسه تمیز: برای کیف اصلی خود، ابتدا از کیسه های روتاری و کیسه های خشک 4 لیتری تا 8 لیتری مات و فوق العاده سبک استفاده کنید. سپس موادر زیر را اضافه کنید:
استفاده از کیسه های فشرده چهارضلعی: در صورت استفاده از تامپون و یا پد بهداشتی در حدود نصف یک جین یکی از جفت ها برای نگهداری پد و یا تامپون و مابقی برای قرار گرفتن در کیسه زباله وسایل استفاده شده قرار می گیرند.
ضد عفونی کننده دستی (بطری های کوچک): دستمال های از قبل مرطوب شده موجود در کیسه های زیپ دار (برای استفاده در طول 3 تا 5روز)، یا دستمال توالت های رولی
صابون قابل تجزیه: مقدار کم به منظور شستن دست و لباس
کیسه زباله: در هنگام مواجه شدن با مساله عادت ماهانه در طول کوهنوردی، کیسه های فشرده بهترین راه برای حمل تامپون های مورد استفاده، پد بهداشتی و دستمال توالت بخاطر داشتن بوی معطرشان می باشند (نکته: برای کمک بیشتر در مورد کنترل بو، یک کیسه چای خشک یا قهوه را نیز در آن قرار دهید).
در اینجا سه روش تهیه کیسه زباله از یک کیسه زیپ دار اندازه بزرگ بیان شده است:
کیسه را به طور کامل با فویل آلومینیومی بپوشانید تا محتویات آن قابل مشاهده نباشد.
کیسه را با نوار چسب مجرایی بپوشانید. با انجام این کار، کیسه وزن بیشتری پیدا می کند.
بجای فویل یا نوار، زباله را درون کیسه های فشرده ای به اندازه چهارضلعی قرار دهید و سپس همه آنها را درون یک کیسه زباله سایز بزرگ قرار دهید.
نکات بهداشتی و ملزومات کوله پشتی در زمان عادت ماهانه در طول کوهنوردی
هنگام حضور در محل کمپ دستان خود را با صابون و آب تمیز بشویید و در حالیکه در مسیر هستید از ضدعفونی کننده دست استفاده کنید.
شما می توانید از دستمال های از قبل مرطوب شده برای تمیز کردن دستان خود قبل و بعد از قرار دادن یا خارج کردن کاپ یا تامپون های قاعدگی استفاده کنید (در حالیکه برخی از دستمال مرطوب ها مخصوص تمیز کردن کاپ قاعدگی در مواردی که نمی توانید آن را شستشو دهید، استفاده می شوند، برخی از تولید کنندگان این کاپ ها توصیه می کنند که از دستمال مرطوب یا ضدعفونی کننده برای تمیزکردن کاپ خود استفاده نکنید).
چند دستکش پزشکی نیتریل را همراه خود بیاورید تا هنگام قرار دادن یا بیرون آوردن یک کاپ یا تامپون قاعدگی از آنها استفاده کنید تا از کثیف شدن دستان خود جلوگیری کنید.
نکته آخر در ارتباط با نگهداری ملزومات بهداشتی است که در صورت بروز عادت ماهانه در طول کوهنوردی باید به آن توجه داشته باشید، بهتر است که آنها را درکیف کمک های اولیه خود به همراه داشته باشید، حتی اگر از آنها استفاده ای ندارید. اما به راحتی می توانید برای نگهداری زباله های اضافی از این ملزومات بهداشتی استفاده کنید. حتما به خاطر داشته باشید که زباله ها را درون کیسه زباله خود قرار دهید.
حتی مرگ برادر و جا گذاشتن او در قله، آسیب دیدگی شدید او در حادثه یا نامردی دوستان نتوانست او را از صعودهای سهمگین و بزرگ وا دارد. رینهولد مسنر، با وجود فراز و نشیبهای فراوان در راه صعود، توانست صعودهای عجیب انفرادی داشته باشد و اکنون از بزرگترین کوهنوردان جهان محسوب میشود.
بیوگرافی رینهولد مسنر
رینهولد مسنر، متولد 1944 در ایتالیا است. او دومین فرزند یک خانواده پرجمعیت 10 نفره بود که از همان کودکی، با صعود و کوهستان زندگی میکرد. او ابتدا در سنین کم، با پدر و سپس با برادر خود که 20 ماه فاصله سنی داشتند، صعودهایی اگرچه کوتاه، اما فراتر از انتظار یک کودک داشته است. رینهولد مسنر، دلیل علاقه خود به کوهنوردی را داستانهای کوهنوردان بزرگ که در کودکی از مادر خود میشنید اعلام کرده است.
از صعود به همراه برادر تا جدایی
رینهولد به همراه برادر کوچکتر خود گوتر (Gunther) در سن 13 و 11 سالگی، صعودهای خود را شروع کردند. این دو برادر صعودهای متعددی را به همراه یکدیگر انجام دادند به طوری که در سن 20 سالگی، از جمله بهترین کوهنوردان زمان خود شناخته میشدند اما اتفاق سختی، باعث جدایی دو برادر شد. در یکی از صعودهای دو نفره، که با خواست رینهولد و در طی جریانی مفصل شکل گرفت، برادر کوچکتر بعد از شرایط ناپایدار در آب و هوای نه چندان مناسب کوهستان، هنگام فرود در طی حادثه ای، درگذشت. در این حادثه صعود، رینهولد نیز دچار آسیبهایی از ناحیه انگشتان و یخ زدگی شد. با این حال مورد انتقاد سختی قرار گرفت. پس از این حادثه، صعودهای انفرادی بزرگ مسنر شروع شد.
صعود به اورست، بدون اکسیژن همراه
در سال 1978 مسنر وهابلر بدون اکسیژن اضافی از اورست، بلندترین کوه جهان بالا رفتند. دو کوهنورد اولین تلاش خود را از 21 آوریل آغاز کردند، اما دو روز بعدهابلر به دلیل مسمومیت غذایی بیمار شد. صبح روز بعد مسنر بدونهابلر راه افتاد، اما طوفانی سهمگین با دمای 40 درجه زیر صفر و وزش باد 125 مایل در ساعت به مدت دو روز، ادامه کار را غیر ممکن میکرد. مسنر به اردوگاه اصلی جایی که همراهشهابلر اکنون بهبود یافتهبود برگشت.هابلر میخواست از اکسیژن استفاده کند، اما مسنر گفت که از آن استفاده نمیکند و با هر کسی که از اکسیژن استفاده کند نیز صعود نخواهد کرد. وی میخواست رکورد صعود به بالاترین ارتفاع بدون اکسیژن را ثبت کند.هابلر تسلیم وی شد و دوباره راه افتادند. پس از اردوگاه دوم و حرکت به سمت کوه جنوبی با ارتفاع 7986 متر اثرات کمبود اکسیژن را تجربه کردند:سردرد، دوبینی و عدم توانایی در خواب.
در 8 مه این افراد آماده صعود نهایی شدند. به جای صحبت، از حرکات دست برای برقراری ارتباط استفاده میکردند. صعود به کمپ V در ارتفاع 8500 متری چهار ساعت طول کشید. با وجود شرایط آب و هوا، آنها به بخش جنوبی، 260 متر بالاتر حرکت کردند. سرانجام به سختی، بین ساعت یک تا دو بعد از ظهر سرانجام به قله رسیدند.
بعداً در کتاب Outthere.com ازهابلر نوشتند که «دهان ماسنر کاملاً باز و نفس نفس میزد. چهره او تقریباً بدون ویژگی انسانی بود. توان جسمیما تمام شده بود. به سختی توان آن را داشتیم که با یک حرکت ده قدم پیش برویم.» مسنر گفت«وقتی روی قله ایستاد، احساس میکرد چیزی بیش از یک ریه در حال نفس نفس زدن که بر فراز مه و قلهها شناور است، نیست.»
تجربه رینهولد مسنر قلههای بیشتر
در سال 1979 مسنر از K2، دومین کوه بلند جهان بالا رفت و در سال 1980 اولین کسی بود که صعود انفرادی از اورست داشت. پس از آن Kangchenjunga سپس Gasherbrum II و Broad Peak هدفهای صعود وی قرار گرفتند. وی با صعود از این سه کوه در یک فصل باعث شد همه بدانند برای یک انسان اگر آسان نبود، حداقل امکانپذیر بود که از همه بلندترین کوههای جهان در طول زندگی عبور کند. در سال 1985 نیز از آناپورنا و دالاگیری بالا رفت.
هر صعود جدید، علیرغم اضافه کردن موفقیتی دیگر، مسنر را با چالش جدیدی روبرو کرد. او سه بار تلاش کرد از ماکالو بالا برود. در سال 1986 او وهانس کامرلندر، شریک زندگی خود، از لوتسه صعود کردند و مسنر را به اولین کسی تبدیل کردند که به 14 قله 8000 متری صعود کرد.
یکی از مشارکت کنندگان اکونومیست اظهار داشت که از آن زمان بسیاری از کوهنوردان حدس زدهاندکه وسواس مسنر برای فتح همه قلههای بلند جهان به منظور توبهای برای مرگ گونتر است. اما همچنین اشاره کرد که مسنر این موضوع را انکار کرد. با این حال، افزود: «این صعود غم انگیز بدون شک به او آموخت خط نازکی بین موفقیت و شکست، زندگی و مرگ در کوه وجود دارد و این درس، او را از نظر روحی برای سیزده صعود وی در روزهای بعد آماده کرد.»
مسنر به دنبال این موفقیت، سومین نفری شد که بلندترین کوهها در هر هفت قاره زمین را فتح کرد. وی همچنین وقت خود را برای نوشتن بیش از 30 کتاب در مورد تجربهی خود قرار داد.
نمایی از صعودهای مهم رینهولد مسنر
رینهولد مسنر، صعودهای فراوانی را داشته که رکورددار فتح قلهها بدون اکسیژن محسوب میشود. از جمله این صعودها میتوان به چند نمونه زیر اشاره کرد:
1970 نانگا پاربات- (8125 متر)، اولین صعود به همراه برادرش گونتر.
1972 ماناسلو- (8163 متر)، اولین صعود به ماناسلو بدون اکسیژن اضافی.
1975- گاشربروم -(8،080 متر)، اولین صعود بدون اکسیژن اضافی با پیترهابلر.
1978 اورست (8،848 متر)، اولین صعود به اورست بدون اکسیژن اضافی (با پیترهابلر)
1978-نانگا پاربات (8125 متر)،اولین صعود انفرادی هشت هزار متری از اردوگاه پایه. مسیر جدیدی را در Diamir Face پیمود که از آن زمان هرگز تکرار نشده است.
1979- K2 (8،611 متر) تا حدی به سبک آلپ با مایکل داچر در Abruzzi Spur.
1980 اورست (8،848 متر) انفرادی و بدون اکسیژن اضافی صعود کرد. او مسیر جدیدی را در North Face ایجاد کرد.
1981 صعود شیشاپانگما (8،027 متر) با فریدل ماتشلچنر.
1982 کانچنجونگا (8586 متر)
1982-گاشربروم1و2- (8،034 متر)
1982-برودپیک -(8،051 متر)
1983 چوآویو (8188 متر) صعود باهانس کامرلندر و مایکل داچر در مسیری نیمه جدید.
1984 گاشربروم 1- (8،080 متر)
1984 گاشربروم 2- (8،034 متر) اولین عبور از دو هشت متری بدون بازگشت به اردوگاه پایه (باهانس کامرلندر).
1985- آناپورنا (8،091 متر)
1985- دائولاگیری (8،167 متر)
1986 ماكالو (8،485 متر)،
1986- لوتسه (8516 متر)
دستیابی به اولینها توسط رینهولد مسنر
مسنر اولین نفری بود که تمام 14 قله هشت هزار متری جهان را صعود کرده است. پیش از این کسی به این رکورد دست پیدا نکرده بود. بسیاری از صعودهای تک نفره وی به این هشت هزارمتریها، برای اولین بار بود که بدون اکسیژن همراه انجام میشد. مانند صعود بدون اکسیژن به K2،ماناسلو،گاشربروم 1، اورست و… او همچنین توانست رکورد صعود بدون اکسیژن به سه کوه بلند جهان، تمام هشت هزارمتریها و بسیاری از اولینهای دیگر را به نام خود ثبت کند.
ورود به سیاست
رینهولد مسنر بعد از دوران کوهنوردی و با بالارفتن سن، وارد عرصه سیاست شد. وی در سال 1999 به عنوان یکی از اعضای پارلمان اروپا شناخته شد. وی در این رابطه توضیح میداد که «اعضای پارلمان اروپا هیچ قدرت واقعی ندارند، فقط امکان راهنمایی و مشاوره به کمیسیون و شورای وزیران را دارند.» او از موقعیت خود در عرصه سیاست استفاده کرد تا به نمایندگی از تبت، که حمله و سرکوب دولت چین را از دهه 1940 تحمل کرد، صحبت کند.
بخشی از نظرات رینهولد مسنر
مسنر در رابطه با خطرات کوهنوردی و نزدیکی به مرگ در کوه گفت:
«بیشک کوهنوردی بدون خطر مرگ، کوهنوردی نیست. اما من به جای رفتن به دنبال مرگ، برای زنده ماندن در کوه تلاش میکنم. زنده ماندن در شرایط سخت کوه هنر کوهنوردی است. بهترین کوهنورد کسی است که تمام تلاش خود را میکند، بدون انجام اشتباه، زنده بماند.»
میراث رینهولد مسنر برای کوهنوردان
مسنر بی شک یکی از برترین کوهنوردان تاریخ شناخته میشود. اگرچه که همواره حملههای زیادی به روشها و منش وی شده است. اما هرگز نمیتوان از توانایی وی در صعود به قلهها در شرایط سخت و هنگام دست و پنجه نرم کردن با مرگ و زندگی چشم پوشی کرد.
تکنیکهای کوهنوردی مسنر باعث الهام بخشیدن به کوهنوردان جهان، علی الخصوص کوهنوردانی شد که تازه پا در مسیر کوهنوردی گذاشتند. به گفته مورفی، کریس بونینگتون، از صعود کنندگان به اورست در مورد مسنر خاطرنشان کرد: «دیواری به نام غیرممکن وجود دارد که انبوه مردم در هر زمینه با آن روبرو میشوند و آنها را از ادامه مسیر بازمیدارد. سپس یک نفر که نوعی ویژگی خیالی اضافی دارد، از آن دیوار میپرد. این تفاوت رینهولد مسنر با انسانهای عادی است. » اما مسنر نظر دیگری داشت و به Genovagando گفت: «من زندگی عادی دارم. کوهنوردی من همیشه راهی برای آزمایش خودم بوده است. من همیشه به جایی میرفتم كه برای آزمایش مهارت خود با خطر و تلاش روبرو میشدم حتی پیشرفت اندک رویای من است. و رویایی است که مرا بیدار نگه میدارد.»
بسیاری از مردم رویای کوهنوردی در کلرادو یا کوهپیمایی در نپال را دارند، اما به این فکر میکنند که چگونه ارتفاع زیاد بر آنها تأثیر میگذارد. بنابراین در پست امروز مجله بریم کوه ، من میخواهم نکات مورد علاقه خود را برای جلوگیری از ارتفاع زدگی به اشتراک بگذارم.
تجربه من از ارتفاع: من در دنور زندگی میکنم (5280 فوت) و مرتباً تا ارتفاع 14000 فوت در قلههای محلی بالا میروم. من همچنین به کوههای هواینا پوتوسی (19,974 فوت)، کلیمانجارو (19,340 فوت)، آلپامایو کوچک (17,749 فوت)، ایزتاکی هواتل (17,159 فوت) و آرارات (16,854 فوت) صعود کردهام.
جالب اینجاست که یکی از سختترین تجربههای شدید من از ارتفاع زدگی، شامل رانندگی به صومعه Rongbuk در تبت (16،340 فوت) و شب در آنجا ماندن میشود. در این مورد پایینتر بیشتر توضیح میدهم.
سلب مسئولیت (توجه! توجه!)
هیچ یک از موارد بالا من را پزشک نمیکند. قبل از رفتن به ارتفاع، بهتر است به یک کلینیک مسافرتی مراجعه کنید یا با پزشکی که خوب شما را میشناسد مشورت کنید. در صورت وجود بیماری زمینهای یا استفاده از داروهایی برای جلوگیری از ارتفاع زدگی، اهمیت این مسئله دو چندان میشود.
بیماری ارتفاع یا ارتفاع زدگی چیست؟
ارتفاع زدگی در واقع سه شکل دارد. بسیاری از کوهنوردان در ارتفاعات زیاد، علائم بیماری حاد کوهی یا AMS پیدا میکنند. این علائم شامل سردرد (شایعترین)، ناراحتی معده (از جمله استفراغ)، خستگی، سرگیجه و مشکل خواب است. بیماری AMS گرچه احساس ناخوشایندی دارد اما معمولا با مراقبت و استراحت، خود به خود از بین میرود.
وقتی در این پست در مورد «ارتفاع زدگی» صحبت میکنم، منظورم AMS است. با این وجود، دو نوع دیگر از ارتفاع زدگی وجود دارد که باید از آنها آگاه باشید.
اگر از طرفداران کتابهای بلایای کوهنوردی هستید، ممکن است با دو شکل شدید ارتفاع زدگی آشنا باشید: HAPE (ادم ریوی در ارتفاع زیاد) و HACE (ادم مغزی در ارتفاع زیاد). این دو بیماری به ترتیب شامل تجمع مایعات در اطراف ریهها و مغز میباشند. HACE و HAPE در مقایسه با AMS بیماریهای نادری هستند. با این حال، در صورت وقوع، موارد اضطراری هستند که نیاز به کاهش ارتفاع فوری و توجه پزشکی دارند.
می توانید درباره هر سه نوع بیماری ارتفاع در وب سایت موسسه پزشکی ارتفاع اطلاعات بیشتری کسب کنید.
چرا ارتفاع زدگی اتفاق میافتد؟
برخلاف تصور عمومی، مولکولهای اکسیژن 21 درصد هوا را در ارتفاع زیاد تشکیل میدهند، دقیقاً مانند سطح دریا. با این حال، از آنجا که فشار جو کمتر است؛ این مولکولهای اکسیژن از یکدیگر فاصله بیشتری دارند. این یعنی شما با هر بار تنفس، مولکولهای اکسیژن کمتری را به داخل ششهایتان میفرستید. در نتیجه اکسیژن کمتری توسط خون شما به سلولها، از جمله عضلات در حال کار منتقل میشود.
فرآیند هضم غذا به اکسیژن زیادی نیاز دارد و این توضیح میدهد که چرا بسیاری از افراد در ارتفاع دچار ناراحتیهای معده میشوند. اختلالات خواب ممکن است به افزایش ضربان قلب یا سطح پایین دی اکسید کربن مربوط باشد (در ارتفاعات بالا، بعضی از افراد در طول خواب چند ثانیه تنفس را متوقف میکنند و با احساس تنگی نفس از خواب بیدار میشوند).
علم پزشکی هنوز دقیقاً مطمئن نیست که چرا فشار کم جو باعث سردرد میشود.
در چه ارتفاعی ارتفاع زدگی اتفاق میافتد؟
بسیاری از کوهنوردانی که از مناطق با ارتفاعات پایین میآیند، احساس خستگی بیشتری در حدود ارتفاع 5000 فوت میکنند. همچنین بعضی افراد تغییرات نامحسوسی را در دید خود تجربه میکنند (به ویژه افراد با بینایی ضعیف در شب). افراد مستعد ممکن است در حدود 6000 فوت احساس بیماری کنند. تقریباً نیمی از افرادی که ارتفاع بیش از 8000 فوت را پشت سر میگذرانند؛ سردرد یا سایر علائم ارتفاع زدگی را گزارش میکنند.
HAPE و HACE در بین افرادی که به ترتیب در ارتفاعات بیشتر از 10000 فوت و 12000 فوت وقت میگذرانند، شایعتر هستند.
چه مدت طول میکشد تا دچار ارتفاع زدگی شوید؟
هنگامی که به ارتفاعات بالا میرسید، بدن شما تقریباً بلافاصله با افزایش میزان تنفس، ضربان قلب و فشار خون خود را وفق میدهد. در عرض چند ساعت، بدن شما شروع به تولید سلولهای قرمز خون اضافی برای جذب و انتقال اکسیژن میکند. اگر به مدت یک هفته (و به خصوص برای چند ماه) در آن ارتفاع بمانید، بدن شما سازشهای شگفت انگیزی پیدا میکند.
علائم ارتفاع زدگی معمولا در عرض 24 ساعت پس از رسیدن به ارتفاع ظاهر میشوند و به مدت 1 تا 2 روز ادامه دارند (با فرض اینکه هیچ گونه افزایش در ارتفاع اتفاق نیافتد).
آیا در کلرادو دچار ارتفاع زدگی میشوم؟
نتایج یک مطالعه نشان داد، حدود 60 درصد از افرادی که در ارتفاع بالای 9،800 فوت میخوابند (تقریبا حدود ارتفاع کوههای برکنریج و کوپر) علائم ارتفاع زدگی را تجربه میکنند. اگر از ارتفاعات کم به کلرادو سفر میکنید، میتوانید با گذراندن یک روز در دنور، بولدر یا چشمههای آب گرم کلرادو، قبل از رفتن به کوه، احتمال ابتلا به ارتفاع زدگی را به میزان قابل توجهی کاهش دهید.
بسیاری از افراد می توانند برای چند ساعت به ارتفاعات بالا (برای مثال قله یکی از کوههای 14,000فوتی کلرادو) صعود کنند بدون اینکه دچار ارتفاع زدگی شوند. کلید این است که به آرامی بالا بروید. اختصاص یک روز برای عادت کردن به آب و هوای جدید، قبل از اقدام به صعود، میتواند بسیار کمک کننده باشد.
آیا پیشگیری از ابتلا به ارتفاع زدگی امکان پذیر است؟
نه همیشه. به نظر میرسد برخی افراد از نظر ژنتیکی بیشتر مستعد ابتلا به ارتفاع زدگی هستند. تحقیقات نشان میدهد که کسانی که به طور طبیعی تنفس سطحی دارند، بیشتر در خطر هستند.
با این حال، میتوانید با آموزش صحیح، صرف وقت اضافی برای خو گرفتن با محیط جدید، صعود آهسته و تمرین مراقبت از خود، شانس ابتلا به ارتفاع زدگی را کاهش دهید.
آیا میتوان با آموزش مناسب احتمال ابتلا به ارتفاع زدگی را کاهش داد؟
تا حدی بله. تحقیقات انجام شده در مورد افراد بومی ارتفاعات زیاد (فکر می کنم شرپاها و تبتیها) نشان میدهد که آنها به طور طبیعی دارای حداکثر اکسیژن مصرفی بالایی هستند. این بدان معنی است که بدن آنها در استفاده از مقدار کم اکسیژن در هوا بسیار کارآمد است.
برخی از دستورالعملهای تمرین کاردیو برای کوهنوردان، صخره نوردان به ارتفاعات بالا:
همیشه با ایجاد یک پایههوازی خوب با مسافت طولانی و آهسته (3-4 سطح تلاش در مقیاس 10) شروع کنید. یکی از این تمرینات باید دویدن «طولانی» یا پیاده روی شما باشد و حدود 30 تا 50 درصد از کل تمرین شما را تشکیل دهد. مهم نیست که چقدر پیشرفت کردهاید، 70-80 درصد از آموزش شما باید با این شدت باشد.
پس از انجام هفته ای حدود سه ساعت تمرین طولانی و مسافت آهسته، مقداری تمرین سرعت با فواصل طولانی برای فشار آوردن به آستانه لاکتات خود اضافه کنید. این کارها باید در یک سطح تلاش 6-7 و حدود 1-2 بار در هفته انجام شوند.
وقتی که حدود 7 ساعت در هفته با موفقیت تمرین کردید، یک تمرین با شدت بالا اضافه کنید که حداکثر اکسیژن مصرفی شما را تحت فشار قرار دهد.
به تدریج زمان استراحت بین فواصل را کاهش دهید تا بدن یاد بگیرد که تجمع یونهای هیدروژن در خون شما را تحمل کند.
چگونه میتوانم در حین پیاده روی و کوهنوردی از ابتلا به ارتفاع زدگی جلوگیری کنم؟
در اینجا چند نکته مفید در زمینه پیشگیری از ارتفاع زدگی آورده ام که از کوهنوردان دیگر، راهنماها و تجربیات خودم جمعآوری کرده ام.
برای خو گرفتن با محیط و آب و هوا وقت بگذارید. ارزش دارد چند روز از تعطیلات خود را قبل از تلاش برای صعود به ارتفاع مورد نظر، در استراحت در ارتفاعات متوسط و سپس مرتفع سپری کنید.
در صورت امکان، قبل از اقدام به صعود، سعی کنید حداقل 3 روز در ارتفاع حدود 8,000 فوت وقت بگذارید. (یا پیاده رویهای روزانه خود را انجام دهید)
در هر روز مشخص، بیشتر از 1500 فوت بالاتر از اردوگاه قبلی خود نخوابید.
به آرامی بالا بروید. کل صعود شما باید در حد سرعت مکالمهای باشد. اگر در حالی که دارید با دوست خود صحبت میکنید، نفس نفس میزنید، سرعت صعود را کم کنید. جالب است که بدانید، بیشتر افرادی که به ارتفاع زدگی دچار میشوند جوان و متناسب هستند. این مسئله، احتمالاً به این دلیل است که آنها تمایل دارند سریعتر از افراد دیگر در تیم صعود کنند.
آب زیادی بنوشید، اما بیش از حد نشود. دو تا چهار لیتر در روز برای بیشتر افراد در ارتفاع بالا کافی است.
از مصرف الکل و قرصهای خواب آور حاوی بنزودیازپینها (معمولاً بنادریل/دیفن هیدرامین) خودداری کنید. زیرا این داروها میتوانند مشکلات خواب شما را بدتر کنند. اگر نگران خواب یا جت لگ هستید، در مورد داروهای مناسب ارتفاعات بالا از پزشک خود سوال کنید.
کاهش اشتها و ناراحتی معده میتوانند جز مشکلات ارتفاعات زیاد باشند. در دوران عادت دادن خود به محیط، وعدههای غذایی کوچک را به طور مرتب بخورید. کربوهیدراتها نسبت به چربیها و پروتئینها در معده راحتتر هضم میشوند. چند میان وعده خوشمزه از خانه بیاورید که حتی اگر گرسنه نباشید وسوسه تان کند.
اگر دچار ارتفاع زدگی شدم چطور آن را درمان کنم؟
موثرترین درمان ارتفاع زدگی، پایین آمدن از ارتفاع است. فقط چند صد فوت کاهش ارتفاع میتواند تفاوت بزرگی ایجاد کند. اگر پایین آمدن امکان پذیر نیست، در همان ارتفاع استراحت کنید (و قطعاً سعی نکنید در ارتفاع بالاتر بخوابید)
در طول این بیماری، مراقبت از خود را به خوبی انجام دهید. استراحت کافی داشته باشید. سعی کنید مایعات بنوشید و تغذیه خوبی داشته باشید. ممکن است واقعاً احساس مریضی کنید، اما به خاطر داشته باشید که بیشتر افراد مبتلا به AMS طی یک یا دو روز احساس بهتری میکنند.
در حالی که بیشتر موارد ارتفاع زدگی به خودی خود بهتر می شوند، مراقب علائم HAPE و HACE باشید. مخصوصا اگر در ارتفاع بیش از 10 هزار فوت هستید.
داروهایی مانند Diamox ممکن است در درمان ارتفاع زدگی مفید باشند، همانطور که در بخش بعدی توضیح خواهم داد.
آیا باید از قرصهای ارتفاع زدگی(Diamox/Acetazolamide)استفاده کنم؟
تا همین اواخر، داروهای ارتفاع زدگی به ندرت توسط کوهنوردان به جز کوهنوردان نپالی و ارتفاعات زیاد(کوهنوردی در ارتفاعات بالای 16,000 فوت) مصرف میشدند. اما در چند سال گذشته، من سوالات زیادی را از خوانندگان و دانشجویان کوهنوردی دریافت کرده ام که آیا این داروها میتوانند هنگام صعود به کوههای 14,000فوتی کلرادو، کوه رینیر یا قلههای کم ارتفاع دیگر، به آنها کمک کنند؟
این سوال باعث ایجاد شور و اشتیاق زیادی در جامعه کوهنوردی میشود. فقط از چند کوهنورد با تجربه سوال کنید و میبینید که بسیاری از افراد نظرات شدیدی در این زمینه دارند!
در پایین جوانب مثبت و منفیای که من از راهنمایان ارتفاعات بالا در بولیوی و واشنگتن شنیدهام، آورده شده است.(راهنمای واشنگتن راهنمای کوه اورست بود)
جوانب مثبت
داروهایی مانند Diamox در صورت رعایت تمرینهای مفید دیگر (کندی صعود و غیره) تا حدی در جلوگیری از ارتفاع زدگی موثر هستند. برای بهترین نتیجه، مصرف دارو را 1-2 روز قبل از رسیدن به ارتفاع شروع کنید.
حتی اگر از Diamox به عنوان پیشگیری استفاده نکنید، می توانید در صورت بروز علائم، از آن برای درمان ارتفاع زدگی استفاده کنید. حتماً از پزشک یا داروساز خود بپرسید که در این حالت دوز مناسب شما چیست.
جوانب منفی
شکایت شماره یک که بیشتر راهنمایان و کوهنوردان باتجربه از Diamox دارند این است که یک داروی جادویی نیست. شما میتوانید با سازگاری مناسب، صعود آرام، نوشیدن آب کافی و خوردن وعدههای غذایی کوچک غنی از کربوهیدرات به همان نتایج مطلوب و بدون عوارض جانبی آزار دهنده (افزایش ادرار، سوزن سوزن شدن اندامها) برسید.
طبق راهنماها، Diamox میتواند به طور موقت علائم بیماری در ارتفاع را پنهان کند. شخصی که علائم خفیف ارتفاع زدگی را هنگام استفاده از دیاموکس تجربه میکند، هنگام انجام پیاده روی یا صعود میتواند ناگهان کاملاً بیمار شود. به همین دلیل، راهنماها بیشتر مراقب افرادی هستند که Diamox مصرف میکنند.
به زبان ساده، Diamox هیچ جایگزینی برای سازگاری مناسب و صعود آرام (1500 فوت در روز بین اردوگاهها) نیست. هرگز از آن برای «فشار دادن» سازگاری خود به فراتر از زمان توصیه شده استفاده نکنید.
من شخصاً با و بدون Diamox صعود کرده ام. احساس میکنم که مصرف Diamox به طور پیشگیرانه باعث افزایش کیفیت اشتها و خواب من میشود؛ وقتی که برای مدت طولانی بالاتر از 14000 فوت باشم. با این حال، این دارو قطعا محدودیتهای خود را دارد! در صومعه Rongbuk در تبت، دو نفر از ما Diamox مصرف میکردیم و یک نفر از این دارو استفاده نمیکرد. با این حال هر سه ما حال بدی داشتیم. (البته ما سوار ماشین بودیم، این مسئله برای کوهنوردان کمتر مشکل ساز خواهد بود)
چگونه می توانم به طور طبیعی ارتفاع زدگی را درمان یا پیشگیری کنم؟
برخی شواهد نشان میدهند که مکملهای gingko biloba میتوانند به جلوگیری از ارتفاع زدگی کمک کنند، زمانی که مصرف آنها حدود پنج روز قبل از صعود شروع شود. با این حال، تکرار این مطالعه دشوار است زیرا مکملها از نظر کیفیت و قدرت متفاوت هستند.
هنگام سفر به مناطق مختلف دنیا و پیاده روی و کوهنوردی، متوجه خواهید شد که در بسیاری از فرهنگها از غذاها و گیاهان برای جلوگیری از ارتفاع زدگی استفاده میشود. تبتیها چای کره یاک مینوشند. آمریکاییهای جنوبی برگ کوکا را میجوند و چای کوکا مینوشند. شاید برخی از این درمانهای طبیعی برای شما مفید باشد. حداقل امتحان کردن آنها یک تجربه فرهنگی سرگرم کننده خواهد بود.
یرزی کوکوچکا کوهنوردی لهستانی بود که ارتفاعات بسیاری را درنوردید. در 18 سپتامبر 1987، او پس از رینهولد مسنر، دومین مردی بود که توانست به چهارده قلهی هشت هزار متری در جهان صعود کند. او همچنین اولین مردی بود که توانست به سه ارتفاع از این چهارده ارتفاع در زمستان صعود کند.
همه چیز دربارهی یرزی کوکوچکا
(1948-1989) از برجستهترین کوهنوردان جهان محسوب میشود. پس از رینهولد مسنر، وی دومین مرد تاریخ بود که تاج هیمالیا را تصرف کرد. او این کار را به سبکی بهتر از مسنر انجام داده است: زیر 8 سال، 11 مسیر جدید، چهار صعود زمستانی. یرزی کوکوچکا تنها در یک صعود، از اکسیژن استفاده کرد. وی عضو یکی از گروههای نخبه کوهنورد هیمالیایی لهستانی بود که تخصص آنها در صعودهای زمستانی (به نام جنگجویان یخی) بود.
او اولین مردی است که اولین صعودهای زمستانی را به ۳ ارتفاع هشت هزار متری انجام داد: دائولاگیری با آندره چک در 1985، کانگچنچونگا با کریستوف ولکیکی در 1986 و آناپورنا با آرتور هایزر در 1987. یکی از سختترین مسیرهایی که او طی کرد کاراکورام لهستان بود. او مسیر جدید در سمت شمالی کی دبلیو را انتخاب کرد(با تدوز پیوتروسکی)، که هیچ کس هرگز تکرار نکرده است.
زندگی یرزی کوکوچکا
کوکوچکا در سال 1948، 24 مارس در کاتوویتس (لهستان) متولد شد. او مدرسه ابتدایی و مدرسه تجارت را در کاتوویتس به پایان رساند.
او ابتدا صخره نورد و سپس کوهنورد بود.اولین صخره نوردی وی در سال 1965 (4 سپتامبر) بود. دوستش او را به پودلسیس، یکی از نقاط کوهنوردی با دیواره های سنگ آهک 25 متر ارتفاع، برد. در همین روز اول، کوکوچکای جوان احساس میکرد که کوهنوردی نقطهی قوت بسیار مهمی در زندگی او است.
به زودی او کوهنوردی را در باشگاه کوهنوردی در کاتوویتس شروع کرد. در سال 1966 دوره کوهنوردی را در کوههای تاترا گذراند (مربیان وی Janusz Kurczab و Kazimierz Liszka بودند که در آینده شرکای کوهنوردی او شدند). از آن به بعد او هر سال به نقاط بالاتری در تاترا صعود کرد.
زندگی کوهنوردی کوکوچکا
در سال 1971 با یرزی کالا و بیگنیو واچ اولین صعود زمستانی از کورتیکواکا VI + را آغاز کرد.(مسیر وویسیه کورتیکا در آن زمان سختترین مسیر صعود در تاترا بود). سال آینده با آندره ماخنیک مسیر جدیدی را در ستون شمالی Mały Durny Szczyt طی کرد.
پس از دومین فصل زمستان، مورد استقبال کوهنوردان نخبه باشگاه کوهنوردی قرار گرفت و توانست به دولومیتهای ایتالیا برود. در این زمان لهستان کشور کمونیستی بود. رفتن به خارج از کشور سخت بود و برای همه امکانپذیر نبود. یکی از فرصتهای سفر کوهنوردی بود (که توسط باشگاه کوهنوردی برگزار شد).
در دولومیتس با شرکا مسیر جدیدی را آغاز کرد. در این صعود او مورد اصابت سنگ قرار گرفت، اما با این همه، باقی اعضای تیم مسیر را به پایان رسانند. پس از این حادثه وی 6 روز را در بیمارستان گذراند و پس از آن دوباره به کوهنوردی بازگشت.
آنچه به دست آورد مسیری جدید و آسته سوساتی درپونتا سیوتا بود. او در زمستان به دولومیتس بازگشت و اولین صعود زمستانی از طریق Via dell’Ideale (سمت جنوبی از Marmolada d’Ombretta) را انجام داد.
تابستان سال 1973 او به ماسه کوه بلانک رفت. با Wojciech Kurtyka و Marek Łukaszewski مسیر جدیدی را در Petit Dru (پیت ژان) طی نمود. در این سفر او، اول انجام داد کوه مونت بلانک یکی از اصلیترین این کوهها بود. در سال 1974 او به کوه مک کینلی (Denali فعلی) در Alasca صعود کرد. چندین بار انگشت پای او دچار سرما زدگی شد و در ارتفاعات ضعیف بود. یک سال بعد با سیسیلیا کوکوچزا ازدواج کرد. در ماه عسل او توانست مسیر جدیدی را در کلاسهای ژوراسیس بپیماید.
در سال 1976 با گروهی به هندوکش رفت. او به تنهایی کوه اول و کوه تز صعود کرد. دو سال بعد بازگشت و دو صعود خوب دیگر انجام داد.
در سال 1981 با کریستوف ولیکی و ریشارد پاولوسکی به نیوزیلند رفت.
یرزی کوکوچکا
صعودهای هشت هزار متری یرزی کوکوچکا
مجموعهی صعودهای کوکوچکا نشان میدهد که چرا بسیاری او را یکی از بهترین کوهنوردان تاریخ میدانند. او در مدت هشت سال به چهارده کوه صعود کرد. تا به آن زمان، یا پس از آن، هیچ کوهنوردی از نظر زمانی این رکورد را ثبت نکردهاند. کوکوچکا ده مسیر جدید ایجاد کرد و در زمستان از چهار قله صعود کرد. وی یکی از اعضای نخبه گروه کوهنوردی هیمالیایی لهستانی بود که در صعودهای زمستانی تخصص داشت.
او اولین بار هیمالیا را در سال 1977 فتح کرد. او کوه نانگا پاربات را نیز امتحان کرد. اما موفقیتی در این زمینه نصیب او نشد.
1979 – لوتسه – مسیر عادی
ای. هینریش، ای چک، کوکوچکا و اسکورک مسیر طبیعی لوتسه(NE) را در فصل عادی سال پس از مفصل موسمی در تاریخ ۴ اکتبر 1979 فتح کردند. او در حالی به قله رسید که از اکسیژن اضافی استفاده نکرد.
1980 – کوه اورست – مسیر جدید
در 17 فوریه سال 1980 لزک سیچی و کریستوفر ویلکی اولین صعود زمستانی را به کوه اورست انجام دادند. این اعزام توسط اندره زاوادا رهبری شد. بیس کمپ و برخی از اردوگاهها (I و II) در مسیر عادی اورست وجود دارند. این کمپها سفرهای بعدی بهاری را در کوه اورست امکانپذیر میکنند. پس از یک ماه مسیر آماده سازی برای قله فراهم شده بود. آندره چوک و جرزی کوکوچکا که در 19 مه 1980 با صعودشان به اورست، برای این قله مسیر جدیدی را در ستون جنوبی هموار کردند. این تنها زمانی است که کوکوچکا از اکسیژن مکمل استفاده کرد.
سال دیگر، در سال 1981، کوکوچکا به یک هدفی بزرگتر در ماکالو رسید: او توانست با فتح زین عظیم بین قله اصلی و ماکالو – و ان وی ریج به صورت انفرادی تغییری بزرگ ایجاد نماید
1982 – برودپیک – مسیر عادی ، سبک آلپی
سپس در سال 1982، کوکوچکا به همراه دوست خود ووجیچ کورتیکا به هیمالیا بازگشت تا مسیر عادی اینمسیر را بپیماید.
1983 – گاشربروم I & II – مسیر جدید ، به سبک آلپ
ووسیه کورتیکا و یرزی کوکوچکا مسیرهای جدیدی را در هر دو قلهی I و II گرشابروم به سبک آلپ فتح کردند.
1984 – برودپیک – مسیر جدید ، به سبک آلپی
کوکوچکا و کورتیکا برای باز کردن مسیر جدید، از جمله عبور از سه قله برود دوباره بازگشتند.
1985 – دائولاگیری- اولین صعود زمستانی
1985 جورک سالی تماشایی را شروع کرد. او در 21 ژانویه داولاگیری را (با آندره چوک) برای بار دوم فتح کرد. در مسیر بازگشت آنها مسیر خود را از دست داده و دچار بیواک سخت (بدون چادر) شدند.
1985 – چو آیو – دومین صعود زمستانی ، مسیر جدید
قبل از پایان زمستان، او به تنهایی به بیس کمپ در چو اویو (قلهای که لهستانی-کانادایی بود) رفت. وی برای اولین صعود به سه کوهنورد دیگر از لهستان – ماسیه برباکا ، مسیج پاولیکوفسکی و آندره هاینریش – به ستون SE در چو اویو پیوست. آنها 15 فوریه حرکت کردند و این اولین بار بود که در زمستان مسیر جدیدی با 8000 متر طی کردند. کوکوچکا در طی 25 روز دو صعود زمستانی دیگر انجام داد.
1985 – نانگاپاربات – یرزی کوکوچکا و مسیر جدید
تابستان 1985، یرزی با آندره هاینریش، كریستوف اوبودزینسكی و یك جوان مكزیكی به نام كارلوس كارسولیو (كوهنورد آینده دار برای به پایان رساندن 14000 هزار نفر) همكاری كرد.
1986 – کانچن جونگا – اولین صعود زمستانی
او قلهی ۸۰۰۰ متری خود را انتخاب کرده بود و برای رسیدن به زمستان منتظر بود. فقط در این صورت بود که او از کانچن جونگا میتوانست صعود نماید. در 11 ژانویه 1986 مسیر عادی را طی نمود. شریک صعود او کریستف ولکیکی بود . او به جنگجوی یخی لهستانی معروف بود.
1986 – K2 – مسیر جدید ، به سبک آلپی
برای حفظ رکوردهای خود، قله بعدی جایی جز K2 نخواهد بود. آنچه یرزی کوکوچکا و تادئوس پیوتروسکی انجام دادند، درسی بزرگ برای صعودهای سخت بود. مسیری که در مسیر جنوبی باز کردند هرگز فرد دیگری نتوانست بپیماید . مسیری که کوکوچکا طی کرد، به ندرت توسط فرد دیگری برای صعود انتخاب میشود. مسیر دشوار و گردنههای سخت باعث شده تا صعود از این مسیر به مثابهی خودکشی باشد.
1986 – ماناسلو – مسیر جدید ، به سبک آلپی
یرزی در همان سال ماناسلو را نیز فتح کرد. او بار دیگر در زمستان، این فتح را انجام داد. در 10 نوامبر، كوكوچكا و آرتور هاجزر اولین صعود را به ماناسلو انجام دادند.
1987 – آناپورنا – اولین صعود زمستانی یرزی کوکوچکا
پس از صعود اوایل ماه نوامبر خود به ماناسلو، جورک و آرتور هاجزر در 3 فوریه سال 1987 آناپورنا را از جبهه شمالی صعود نمودند. هاجرز در سپتامبر همان سال با کوکوچکا برای صعود به قله بازگشتند. آن زمان بود که آنها اولین صعود به جبهه شرقی شیشا پانگما (در تاریخ 18 سپتامبر 1987) را انجام دادند.
مرگ یرزی کوکوچکا
یرزی در تلاش (همراه باریشارد پاولوسکی) برای صعود به قلههای آلپ، در هنگام عبور از بخش فتح نشده لوتسه در نپال، در 24 اکتبر 1989 جان خود را از دست داد. در کاتماندو، طناب کوکوچکا قطع شد و باعث سقوط او شد. در نتیجه کوکوچکا را به کام مرگ فرو برد. این امر باعث شد پاولوسکی دچار مشکل بزرگی شد، او در مقابل خود، بخش فتح نشده ۸۲۰۰۰ متری را داشت. فقط سالها تجربه به او کمک کرد تا به بیس کمپ بازگردد.
صعود از قله K2 حتی برای کوهنوردان عادی نیز کار دشواری است. آندره بارگیل (Andrzej Bargiel)، کوهنورد و اسکی باز معروف، پس از چند روز کوهنوردی، بر قله K2، دومین کوه بلند جهان صعود و سپس با اسکی به پایین برگشت. K2 بسیار شیب دار و خطرناک است. دیو واتسون، تنها آمریکایی که اقدام به اسکی K2 کرده، در رابطه با آن توضیح میدهد: « اگر لحظه ای سر بخوری و زمین بخوری، به احتمال زیاد خواهی مرد!»
زندگینامه و کودکی آندره بارگیل
آندره بارگیل، متولد 18 آوریل 1988 در Łętownia، در نزدیکی Jordanów است. او نهمین فرزند از یک خانواده پر جمعیت 11 نفره است. وی از دوران کودکی، انرژی فراوانی داشت. این باعث میشد اطرافیان از جمله خانواده و معلمها به سختی با وی کنار بیایند. لذا تمام تلاش خود را کردند که انرژی وی را کنترل کنند. او تمام کودکی خود را در حیاط و کوچه، صرف بالارفتن از درختان، شنا و تخلیه انرژی میکرد.
در دبیرستان متوجه شدند که تنها راه تخلیه انرژی وی، فعالیت منظم ورزشی است. در همان زمان او به اسب سواری و دوچرخه سواری کوهستان روی آورد. اما با اینکه مسیری از موفقیت را طی میکرد، به دلیل وضع خانوادگی و عدم توانایی خرید دوچرخه خوب کوهستان، این رشته را کنار گذاشت و به کوهنوردی ادامه داد. مدتی بعد، از کوهنوردی به اسکی کوهستان روی آورد.
آشنایی با اسکی کوهستان
آندره بارگیل، توسط برادر خود با دنیای اسکی آشنا شد. برادر وی یک امدادگر کوهستان بود که روزی اندره را دعوت به همراهی در دهکده لهستانی Białka Tatrzańska کرد. در آنجا او فرصتی پیدا کرد تا یک روز کاری برادرش را از نزدیک مشاهده کند.
این آغاز داستان عشق اندره به کوهها و علاقه او به اسکی کوهستان بود. برادرش نحوه راه رفتن روی اسکی را به او آموزش داد. اندکی پس از آن، او در یک مسابقه کوهنوردی اسکی شرکت کرد و در آن مسابقات درخشید.
گرتزیک اولین مربی او بود و تأثیر زیادی در وی داشت. او به تنهایی در شهر زادگاه خود، اتونیا، اغلب شبها، و با اهداف کوچک شروع میکرد. اولین قله بزرگ او کوه البروس در روسیه بود. اما هدف او فتح رشته کوههای هیمالیا بود. هنگامی که اولین فرود باورنکردنی K2 را روی اسکی در ژوئیه 2018 انجام داد، یک قدم به رسیدن به آن هدف نزدیک شد.
افتخارات آندره بارگیل در اسکی کوهستان
او سه بار قهرمان لهستان در رشته اسکی کوهستان شد. در بار سوم در جام جهانی، رکورد جهانی را در مسابقه البروس زد و اولین لهستانی شد که در سال 2013 موفق به صعود به هشت هزار متری شیشاپانگما با اسکی گشته است. وی رکورد زمانی رسیدن به قله ماناسلو را ثبت کرد و به عنوان دومین مرد تاریخ شناخته شد که از این قله با اسکی به اردوگاه پایه برگشته است. در سال 2015، اولین مرد جهان شد که با اسکی از قله برودپیک به پایین آمد. سال بعد نیز برای فتح پنج قله بلند منطقه روسیه ( اتحاد جماهیر شوروی سابق)، روانه آن منطقه شد. این عزیمت باعث موفقیت وی و دریافت جایزه «پلنگ برفی» از معتبرترین جوایز کوهنوردی شد.
صعود به K2 و فرود با اسکی
در 15 ژوئن 2018، سفر دیگری را با نام «چالش اسکی K2» آغاز کرد. آندره بارگیل تصمیم گرفت برای پایان دادن به پروژه ای که در تابستان 2017 آغاز کرد، به کوههای Karakorum در پاکستان بازگردد. برنامه آندره این بود که از دومین کوه مرتفع جهان K2 با اسکی پایین بیاید. متأسفانه، سال قبل، شرایط خطرناک آب و هوایی در K2 به او اجازه تلاش برای رسیدن به قله را نداد و مجبور شد تحقق این رویا را به تعویق بیندازد. با این حال، تلاش وی برای عزیمت به این منطقه و فتح قله، باعث شد به هدف مورد نظر یعنی اسکی مستقیم از قله برسد.
قله K2 اگرچه که حدود 700 فوت از اورست کوتاهتر است، اما شیبهای زیاد و سهمگین وی، مسیر را سختتر میکند. لذا آمارهای ناخوشایندی از صعود به این قله در دست است: از هر چهار نفری که به قله میرسند، یک نفر میمیرد. جورج بل آمریکایی در سال 1953 هنگامی که از تلاش ناکام خود بازگشت گفت: «این کوه قدری وحشی است که گویی قصد دارد شما را بکشد.»
با اینکه مسیر فرود اسکی از قبل آماده شده بود و مشکلات احتمالی و تهدیدهای موجود در مسیر بررسی شد، اما آندره با برخی مشکلات روبرو شد. در قسمتهای بالاتر کوه دید ضعیفی وجود داشت و آندره مجبور شد حدود یک ساعت در کمپ چهارم بماند و منتظر هوای پاک باشد. آندره حدود ساعت 7:30 بعدازظهر به اردوگاه پایگاه بازگشت. بدین صورت وی به آرزوی خود رسید و توانست نام خود را به عنوان اولین صعودکننده به K2 با اسکی ثبت کند.
اولینهایی که آندره بارگیل به آنها دست یافت
با توجه به رشته خاص و سخت آندره بارگیل، و توانایی وی در انجام آن، او تا کنون توانسته است به مقامها و رکوردهایی دست پیدا کند که در نوع خود دستیابی به این تعداد کم نظیر بوده. این مقامها گواهی بر توانایی وی هستند. او اکنون به یکی از برترینهای حوزه خود، اسکی کوهستان محسوب شده و توانسته جایگاه مهمی در این بخش کسب کند. نمونهای از این دستاوردها را میتوان در لیست زیر مشاهده کرد.
2006:
مقام اول: جام لهستان (کادت)
2007:
مقام اول: جام لهستان (نوجوانان)
2008
مقام چهارم: پیر Menta Areches (نوجوان)
مقام پنجم: Dachstein Xtream (نوجوانان)
مقام سوم: جام جهانی (نوجوانان). مدونا دی کامپیگیو، ایتالیا
مقام اول: قهرمان کوهنوردی اسکی لهستان
2009
مقام پنجم: مسابقات قهرمانی اروپا (اسپوار)
آپالاگو، ایتالیا
مقام اول: جام بین المللی جوان، Szczyrbskie Pleso (اسپوار)
مقام سوم: جام جهانی Dachstein Xtream (اسپوار)
مقام سوم: طبقه بندی عمومی جام جهانی (اسپوار)
مقام اول: قهرمان کوهنوردی اسکی لهستان
2010
مقام اول: مسابقه البروس (بزرگسال). ثبت رکورد زمان جدید
مقام اول: قهرمان اسکی کوهنوردی لهستان
2011
مقام هفتم: قهرمانی جهان – ووچی – اسپور عمودی. Claut، ایتالیا
مقام ششم: مسابقات قهرمانی جهان – دو سرعت (اسپوار). Claut، ایتالیا
2018
اولین نفری که K2 را با اسکی به پایین آمد.
برنامه صعودهای آینده آندره بارگیل
اکنون آندره بارگیل، پس از صعود به K2 و اسکی برای فرود، و بعد از وقفه ای که بیماری همه گیر کرونا در فعالیتها، از جمله کوهنوردی در سراسر جهان ایجاد کرد، در 15 آوریل 2021، Andrzej Bargiel در ادامه برنامه فتح قلههای مختلف و مسافرتهای پی در پی خود که بخشی از پروژه اصلی HIC SUNT LEONES است، به پاکستان عزیمت میکند. این پروژه از سال 2013 در حال برنامهریزی است. شامل فتح قله و فرود با اسکی در بلندترین قلههای زمین در سراسر جهان است. KARAKORAM SKI EXPEDITION قصد دارد بدون اکسیژن اضافی سریع داشته و دو شش قله شش هزار متری را اسکی کند. اولین قله انتخاب شده برای این کار، قله لیلا ( Laila Peak) به ارتفاع 6096، با شکلی کاملاً مشخص، در دره هوشه واقع شده و یکی از زیباترین قلههای زمین به حساب میآید. مورد دومی که برای صعود و سپس اسکی انتخاب شده است، یاواش سر دو (Yawash Sar II ) به ارتفاع 6078 متر، قلهای بکر و زیباست که در دره Ghidims-Dur واقع شده است.
هر دو قله در Karakoram پاکستان، دومین رشته کوه بزرگ کره زمین، واقع در آسیای مرکزی و در مرز پاکستان، هند و چین واقع شده است. هدف دیگر از انتخاب این دو کوه، یافتن مکانهای بالقوه در سراسر جهان و صعود از آنها است. جایی که افراد کمی قبلا به آن صعود کرده باشند.
اگرچه هدفهای انتخابی، شش هزار متری هستند، اما این اهداف قلههای بسیار سخت و طاقت فرسایی دارند و اسکی کردن روی آنها یک چالش واقعی و در عین حال خطرناک است. این سفر و صعود برنامه ریزی شده حدود 4-5 هفته به طول خواهد انجامید. آنها در مرحله اول از قله Laila Peak و در مرحله دوم از Yawash Sar II با اسکی به پایین خواهند آمد.
بخشی از سخنان آندره بارگیل پس از صعود
پس از صعود وی به K2 و فرود از آن با اسکی، آندره شهرت زیادی پیدا کرد. از این رو مصاحبات زیادی در این رابطه با وی انجام شد. او در بخشی از این مصاحبات، تجربیات خود از اسکی هنگام فرود را بیان کرده است.
وی در رابطه با وسایل و تجهیزات در هنگام صعود گفت:« برای این کار تجهیزات خاصی وجود دارد. شما نمیتوانید از اسکی معمولی برای فرود استفاده کنید. اسکی کوهستان معمولا کوچکتر و اصلاح شده است. سالها طول کشید تا بتوانم تجهیزات مناسب و تجربیات زیادی را جمعآوری کنم.
وی همچنین در رابطه با لقب منطقه مرگ برای K2 گفت من این عبارت «منطقه مرگ» را دوست ندارم، زیرا فکر نمیکنم که توصیف درستی از این منطقه داشته باشد. اما حقیقت این است که من سعی کردم تا آنجا که ممکن است زمان کمتری صرف تفکر در رابطه با این توصیفات کنم و فقط بر روی صعود تمرکز کنم.»
از صعود نمادین که لین هیل بر دماغهی ال کاپیتان انجام داد، تا مسیری که آنجلا ایتر La Planta de Shiva ۲۵سال بعد طی کرد، همهی این زنان کوهنورد و صعودهای افسانهای آنها بهترینهای تاریخ را تشکیل میدهند.
25 سال پیش بود که لین هیل دنیای کوهنوردی را شگفت زده کرد. در زمانی که مردان این ورزش را تحت سلطه خود داشتند، وی بدون هیچ گونه حمایتی، از دیواره ال کاپیتان پارک ملی یوسمیتی بالا رفت و از 900 متر گرانیت نرم صعود کرد. او این کار را فقط با استفاده از دست و پا و بدون هیچ کمکی انجام داد. قسمت جالب این افسانه آنجا بود که او نه تنها اولین زنی است که ال کپیتان را کشف کرد ، بلکه اولین کسی بود که این کار را انجام داد. او معتقد بود که سنگ یک سطح عالی است و صعود او دقیقاً این را ثابت کرد.
وی گفت: «مهم نیست که تفاوت های جسمی ما چه باشد، با ترکیب بینظیر بینایی، میل و تلاش، هر نوع صعودی ممکن است. کوتاه یا بلند، زن یا مرد، سنگ محیطی عینی است که برای همه یکسان است.»
هیل از آن زمان الهامبخش افراد بسیار زیادی بود تا از او پیروی کنند و جایگاه خود را در میان بزرگترین کوهنوردان جهان تقویت کنند. در اینجا ما به بررسی دو گروه افسانه ها و نسل جدید میپردازیم
زنان کوهنورد افسانهای
جانکو تابی یکی از زنان کوهنورد ژاپنی
زنان کوهنورد
او یکی از زنان کوهنورد بود. کوهنوردی تنها شغل و رشتهی او نبود. اما او قبل از صعود دیواره غول پیکر هیل به خوبی ظاهر شد و اولین زنی بود که در سال 1975 به قله اورست رسید. علیرغم اینکه در کودکی بسیار ضعیف بود، و در زمانی زندگی میکرد که کلیشههای جنسیتی قوی و محدود کننده بودند ، او توانست پیشگام کوهنوردی شود و در سال 1969 باشگاه کوهنوردی بانوان را تاسیس کرد. زیرا بسیاری از مردان از همراهی با او خودداری کردند.
او به عنوان بخشی از یک تیم ژاپنی متشکل از زنان کوهنورد از اورست بالا رفت و همه آنها در حین بالا رفتن از بهمن مردند و به خاک سپرده شدند. وی گفت: «من قصد نداشتم اولین زن اورست باشم. من فقط میخواستم به کوهی صعود کرده باشم. فقط به این دلیل که من اولین زن بودم، محیط پیرامون من بسیار تغییر کرد.»
در سال 1992، یک سال قبل از صعود هیل به دماغه ، Tabei هفت قلهی بلند (لیست مسنر) را به پایان رساند و او را در میان بزرگترین زنان کوهنورد جهان قرار داد.
لین هیل از زنان کوهنورد آمریکایی
لین هیل
لین هیل، یکی از پیشگامان صعودهای آزاد (فری سولو) در دهه های 1980 و 90 بود. او یکی از اولین زنان کوهنورد بود که واقعا توانست در صخرهنوردی اثری ایجاد کند و علامتی از خود باقی بگذارند. او اولین صعود آزادانه دماغه در ال کاپیتان را به نام خود ثبت کرد.
وی گفت: «ما سعی کردیم مسیرهایی را طی کنیم که ما را ملزم میکرد دربارهی خطرات تصمیم گیری کنیم. در واقع به خاطر ندارم كه از صعود کردن عقبنشيني كنم ، بلكه همه كارهاي لازم را براي صعودهايي انجام دادم كه فكر ميكردم مي توانم انجام دهم.»
هیل 14 ساله بود که ورزش را شروع کرد ، اما فقط در مدت چهار سال سختترین مسیر صعود توسط یک زن را به آن نقطه انجام دهد. او در سال 1993، 4 روز طول کشید و به دماغه صعود کرد و سپس سال بعد این کار را در یک روز انجام داد و همه را متحیر کرد. این صعودها باعث شد او به یک سوپراستار تبدیل شود، از Sports Illustrated گرفته تا نمایش دیوید لترمن در ایالات متحده در همه جا حضور داشت.
کاترین دستیویل زن کوهنورد فرانسوی
زنان کوهنورد
در همان زمان که هیل مشغول انجام کار خود در آمریکا بود، کاترین دستیوئل در حال مبارزه با صخرههای اروپا بود و در سال 1992 اولین زنی بود که به صورت انفرادی توانست به Eiger’s North صعود کند.
دستیوئل مهارت های خود را در سنگفرش در فونتنبلو و کوهنوردی در کوه های آلپ آموخت و یکی از پرتلاشترین زنان کوهنورد بود. چوکا در بوکس و برج ترانگو از صعودهای برجسته وی بود . اما احترامی که شایسته او بود را تنها پس از صعود به ایگر به دست آورد.
وی یادآوری میکند: «بعد از ترانگو، یک یا دو نفر گفتند که جف (مرد کوهنوردی که همراهش بود) همه راه من را هدایت کرد. این درست نبود، اما در آن زمان مردم هنوز میگفتند: تو یک دختر هستی پس دوم شو.»
بث رودن آمریکایی
بث رودن در صحنه بزرگ کوهنوردی در دهه 1990 در یوسمیتی جای گرفت و به عنوان یکی از زنان کوهنورد از یکی از بزرگترین صخرهها صعود کرد.
او که در اصل بیشتر در مسابقات کوهنوردی و با دقت در پیشروی شرکت میکرد، هنگامی که به پارک اسمیت راک در اورگان، ایالات متحده رفت، تلاش کرد از مسیری جدید به نام To Bolt or Not To Be مسیر را طی نماید و به اتمام برساند. او در طی مسیر با لین هیل ملاقات کرد، که توانایی های او را دید و او را دعوت به همراهی با آنان کرد. او در ماداگاسکار کوهنوردی میکرد. هنگامی که او به آمریکا بازگشت، به صخرههای Yosemite نقل مکان کرد، با تامی کالدول اعجوبهی کوهنوردی آشنا شد و آنها به زوج طلایی کوهنوردی تبدیل شدند.
آنها با هم اولین کسی بودند که در سال 2000 به El Capitan صعود کردند و سپس، پس از صعود در قرقیزستان، این عاشق کوهنوردی به مدت یک سال همراه با کالدول هیل به جایگاه دوم و سوم صعود کردند. این کار به دنبال صعود به دماغه در سال 2005 بود.
وی گفت: «رفتن به دماغه ال کاپیتان آرزوی مادام العمر من بود.من از سالی که لین این کار را انجام داد ، شروع به کوهنوردی کردم. هر کمپانی که وارد می شدم ، هر سالن ورزشی که میرفتم ، پوستر لین را داشت.» تنها اینکه مثل او شوم، حتی قبل از اینکه بفهمم ال کپ چیست، باعث شد این آرزو را داشته باشم.
در سال 2008، رودن سخت ترین صعود یوسمیتی را پس از آن انجام داد.، 8c + (5.14cکه بسیاری از کوهنوردان، از جمله رون کاک را شکست داده بود. از آن زمان تاکنون کسی از آن صعود نکرده است.
زنان کوهنورد نسل جدید
ساشا دی جیولیان آمریکایی
دی جولیان
ساشا دی جیولیان که امروزه به عنوان یکی از بهترین کوهنوردان جهان شناخته میشود ، بیش از 30 صعود اول زنان و هشت صعود اول مشترک با مردان را در کارنامهی خود دارد.
وی با الهام از هیل، هفت سالگی کوهنوردی را شروع کرد و پس از جوزونه برزیارتو اسپانیایی و شارلوت دوریف فرانسوی، سومین زنی شد که در مسیر 9a (5.14d’ و در رودخانه قرمز کنتاکی صعود کرد.
وی میگوید: اولین صعودها و اولین صعودهای زنانه افتخاراتی و معیارهای تاریخی در ورزش ما هستند. به هر دو این مقامها و صعودها باید اهمیت داد و آنها را برجسته کرد. واضح است که اگر زنان بتوانند صعودهای اولیه بیشتری انجام دهند، به طور کلی اینمقام ها را جابه جا میکنند.
DiGiulian موفق شده برای به دست اوردن صعودهای بزرگ به دور دنیا سفرنماید. یکی از افتخارات او صعود Magic Mushroom در جبهه شمالی ایگر سوئیس در سال 2015، و اولین صعود به یوسمیت در سال 2017 بود
مارگو هیز آمریکایی
مارگو هیز هنگامی توانست پرچم افتخارات زنان را بالا ببرد که اولین صعود توسط یک زن را به 9a + (5.15a) در La Rambla، اسپانیا، در فوریه 2017 انجام داد. او رکورددار 9 بود ، قبل از اینکه آنجلا ایتر آن را به 9b برساند (5.15b)
هیز در 8 سالگی در ژیمناستیک در مسابقات سطح کشوری شرکت کرد ، اما دو سال بعد کوهنوردی را شناخت و مهارتهای خود را در تیم بولدر ABC بهبود بخشید. در سال صعود به La Rambla، او 14 مسیر با 5.14a و سختتر را طی کرد.
وی گفت: وقتی به قلههای La Rambla صعود کردم، سیل احساسات مرا در بر گرفت به شدت گریه میکردم. فکر میکنم ترکیبی از شادی و ناباوری بود. من هرگز و هرگز آن لحظه را فراموش نمیکنم.
هیز طی هفت روز 17 تلاش برای تکمیل صعود به La Rambla انجام داده بود و پس از رسیدن به موفقیت این رشته را دنبال کرد.
Anak Verhoeven
ملیت: بلغار
Anak Verhoeven با این حال که بیشتر به عنوان یک کوهنورد مسابقه شناخته میشود، اما سال گذشته اولین زنی بود که اولین صعود را به 9a + (5.15a ) ، در Sweet Neuf در فرانسه انجام داد.
او کوهنوردی را با والدین خود فقط در چهار سالگی آغاز کرد، اما تمرکز خود را بیشتر بر روی کوهنوردی مسابقهای گذاشت. در سال 2015 برای اولین بار مسیر خود در 9a (5.14d) Era Vella در اسپانیا طی کرد. Sasha DiGiulian الهامبخش او بود و به او امید میداد تا آن را امتحان کند. در کل، او اکنون 34 مسیر را با سرعت 8b + (5.14a) یا حتی سخت تر انجام داده است.
Angela Eiter
ملیت استرالیایی
زنان کوهنورد
نجلا ایتر ، کوهنورد برتر مسابقات بود. او در اکتبر 2017، توانست به عنوان اولین زن به 9 La (5.15b) در La Planta de Shiva صعود کرده و در خارج از کشور خبرساز شود. فقط دو کوهنورد – آدام اوندرا و کریس شارما – اینمسیر را سختتر طی کردهاند.
وی گفت: من واقعاً دوست دارم كه زنان موانع را پشت سر بگذارند و محدودیت ها آنها را به سمت جلو هل دهد.
زنان ورزشکار بسیاری وجود دارند که این صعود را انجام دادهاند و بسیاری دیگر از ورزشکاران نیز در حال انجام صعودهای برتر از این هستند.
ایتر در سن 11 سالگی کوهنوردی را آغاز کرد . او اولین عنوان جهانی خود را در 17 سالگی به دست آورد و در حالی که 21 ساله بود، اولین بار در فضای باز 8c + (5.14c) کافه کلودیو ایتالیا صعود کرد. او در سال 2014 با صعودهای هادس و بیگ چکش در زادگاه خود در اتریش و یک سال بعد در Era Vella اسپانیا، هنگامی که برای اولین بار آزمایش در La Planta de Shiva را انجام داد، به 9a (5.14d) رسید.
Ashima Shiraishi
ملیت دو رگهی آمریکایی ژاپنی
اشیما شیرایشی، جوانترین کوهنورد نسل جدید ، تنها در سن 13 سالگی دومین صعود خود به عنوان زن کوهنورد را در مسیر 9a / 9a + (5.15d / 5.15a) ثبت کرد و در حال حاضر به عنوان بهترین کوهنورد نوجوان شناخته میشود.
او با پدرش در سن شش سالگی صعود به رات راک را شروع کرد و قبل از اینکه به عنوان جوانترین صعود کننده درجه 8c + (5.14c)، در دود جنوبی در Red River Gorge، نشانی بزرگ به دست آورد، صخره نوردی قهار بود.
شیرایشی میگوید: من همیشه فکر میکردم که همان قدرت بچه.ها را دارم و میدانستم که قادر هستم آنچه ممکن است را نشان دهم. این زیبایی کوهنوردی است – همه شما میتوانید از مسیرهای مشابه بالا بروید. این چیزی است که دختران میتوانند.
در سال 2015، شیرایشی اولین صعود خود در درجه (5.14d) را در Open Your Mind Direct انجام داد. در ابتدا ادعا میشد درجه سختتری است، در واقع سختترین صعود تاکنون توسط یک زن بوده است. این ادعا به دلیل شکستگی در نزدیکی قله بود. اما در نهایت در سطح اصلی خود تأیید شده است. او در همان سفر یک درجه پیشرفت کرد. و توانست عنوان دومین زنی را ازآن خود کند که مقیاس 9a / 9a + (5.14d / 5.15a) را در Ciudad de Dios گرفت، و بسیار ممکن است که روزی او کسی باشد که پرچم خود را بالاتر برافرازد.
اولی اشتک کوهنورد متولد 4 اکتبر 1976 در لانگناو در شرق برن سوئیس بود. او یکی از سرشناسترین کوهنوردان زمان خود شناخته میشود. او در محلهای در نزدیکی اینترلاکن سوئیس به نام رینگبرگ زندگی میکرد. وی در سن 40 سالگی در 30 آپریل 2017 در جریان حادثهای در نزدیکی کوه نوپتسه در حال صعود به قله درگذشت. به او به خاطر توانایی در صعود و چابکیاش لقب «ماشین سوئیسی» را داده بودند.
خلاصه ای از زندگی اولی اشتک
او در سن 12 سالگی به عضویت باشگاه آلپ سوئیس درآمد. او در همان زمان شیفتگی عجیبی به طبیعت، قله و پرتگاه نشان میداد. در یک روز اشتک در حال کوهنوردی به همراه تنجی شرپا در اولین مسیر قله لوتسه اورست بود. رشتهای متصل به قلهای به ارتفاع 8.848 متر که یکی از بلندترین قلههای جهان به حساب میآید. لوتسه که ارتفاعی به اندازه 8.516 متر دارد در رده چهارم لیست بلندترین کوهستانها میباشد.
لقب ماشین سوئیسی را به این دلیل به او دادند زیرا او در 18 سالگی اولین صعود خود را به قله محلی جبهه شمالی ایگر داشت. او این مسیر و راه کوهنوردی را ادامه داد و در دوران حرفهای انفرادی خود بسیار درخشید.
در سال 2009 و 2014 به او جایزه پایلوت اودور را دادند که مهمترین جایزه در حرفه کوهنوردی میباشد. او توانسته بود رکورد سریعترین صعود به قله ایگر در 2 ساعت و 22 دقیقه و 50 ثانیه به ثبت برساند. او این کار را نه تنها یکبار بلکه 3 بار انجام داد. او علاوهبر اینها توانست جبهه جنوبی قله آناپورنا را به تنهایی صعود کند. او توانست بدون استفاده از کپسول اکسیژن به قله اورست صعود کند. همچنین وی در دوران حرفهای خود 82 قله آلپ که بالای 4000 متر ارتفاع داشتند را در 62 روز صعود کرد.
اولی اشتک در دوران کوهنوردی خود تکنیک تازهای برای صعود به قلهها انجام میداد. او معتقد بود که سریع بودن فاکتور بسیار مهمی برای عدم ریسکپذیری است.
در 23ام می خانواده کوهنورد سوئیسی اولی اشتک؛ یک خدمات یادبود عمومی در محله اینترلاکن سوئیس را اداره میکردند. این یابود نزدیک به یتیم خانهای در رینگبرگ و کوهستان برنس اوبرلند بود. جایی که اولی اشتک اولین دستاوردهای کوهنوردی خود را تجربه کرد.
شخصیت جالب مردی از جنس کوهنوردی
«کاریزماتیک»، گرم و فروتن؛ اشتک به همه چیز شبیه بود مگر یک ماشین. فردی بود که با آدمهای غیرکوهنورد ارتباط برقرار میکرد، کاری که اکثر آلپنیست ها انجام نمیدادند. او برای این کار مشکلات را آسان گرفت. او با اتکا بر شخصیت خوب خودش توانست تا دوستان بیشتری بدست بیاورد و روی حامیان خود تاثیر بگذارد.
او از مربی المپیک و زبان ورزشکاری استفاده میکرد که برای غیرکوهنوردان نیز قابل درک باشد. این کار حسادت را در میان هم سن و سالانش پرورش داد و برای بعضیها در رابطه با موفقیتهای او سوالاتی را ایجاد میکرد. صعود اشتک از یک مسیر جدید در جبهه جنوبی آناپورنا در اکتبر 2013 بهترین مثال برای این موضوع بود. او به تنهایی در سختترین مسیر هنگام شب در وضعیتی خطرناک و غیرقابل تصور به قله صعود کرد. حتی او دوربین و جی پی اس خود را هم هنگام صعود از دست داد.
دو شرپای (هیمالیایی) شاهد آن بودند که او توانست با یک هدلایت بر تمامی مشکلات راه غلبه کند. همین اتفاق هیئت منصفه را قانع کرد تا جایزه پایلوت اودور را به او بدهند که دومین جایزه او به حساب میآمد. موفقیتهای اشتک به عنوان نقطه عطفی در تاریخ کوهنوردی به حساب میآید.
اولی اشتک کوهنوردی بسیار سرسخت بود و قلههای فراوانی را توانست صعود کند.
موفقیتهای اولی اشتک در کوهنوردی
سال 2009 صعود به قله (8034) متری گاشربروم ۱- مسیر عادی
سال 2009 صعود به قله (8485) متریی ماکالو – مسیر عادی
سال 2011 صعود به قله (8027) متری شیشاپنگما – جبهه جنوبی به صورت انفرادی
سال 2011 صعود به قله (8188) متری چوآیو – جبهه غربی به همراه دان بویی 18 روز پس از صعود شیشاپنگما
سال 2012 صعود به قله (8848) متری اورست – مسیر عادی بدون استفاده از ماسک اکسیژن
سال 2013 صعود به قله (8091) متری آناپورنا – جبه جنوبی به صورت انفرادی و مجموعا 28 ساعت زمان بالا رفتن و پایین آمدن.
سال 2014 دریافت دومین جایزه پایلوت اودور
سال 2015 فتح 82 قله آلپ بالای 4000 متر در 62 روز. او این کار را با (دوییدن بین کوهها، دوچرخهسواری و پاراگلایدینگ انجام داد.)
سال 2015 زدن رکورد 2 ساعت و 28 دقیقه دانی آرنولدز با زمان 2 ساعت و 22 دقیقه و 50 ثانیه در صعود به قله آیگر.
صعود به قله جوبیلی دیاموند
در سال 2012، با صعود اورست بدون تجهیزات اکسیژن، سالگرد صعود «دیاموند جوبیلی» اورست با مشاجرهای در ارتفاع زیاد که استک و دو کوهنورد دیگر درگیر آن بودند، مخدوش شد.
سه کوهنورد- اولی استک از سوئیس، سیمون مورو ایتالیایی وجان گریفیت عکاس و کوهنورد بریتانیایی- در حال حرکت در مسیر جبهه لوتسه بودند که به جبه جنوبی کال منتهی می شود. که برای تلاش بعدی در مسیر جدید سازگار است. در همان زمان، تیمی از شرپاها ثابت گذاری میکردند. تا آنها از آن طنابها در اواخر ماه می هنگامی که هوا برای صعود در بهترین حالت است، به قله استفاده کنند. همانطور که این سه نفر از اردوگاه 3 از این طنابها به سمت چادر خود عبور میکردند، یک اتفاق بحثبرانگیز افتاد. شرپاها ادعا میكنند که یكی از آنها به یخی که سه غربی جدا کرده بودند اصابت داشته است. اتهامی كه به شدت رد میشود.
سه کوهنورد بعداً در یک نمایش خشونتآمیز توسط شرپاها در کمپ 2 مورد حمله قرار گرفتند. طبق یک گزارش شرپاها با پرتاب سنگ، مشت و لگد سه کوهنورد را مورد حمله قرار دادند. حتی طبق گفتههای اشتک حتی آنها توسط چاقو نیز تهدید شده بودند. مورو ادعا میکند که آنها آنقدری ترسیده بودند که به سرعت کوه را از مسیری خطرناکتر پایین آمدند. مسیری به پایین که معمولا برای اجتناب از ملاقات با افراد دیگر استفاده میشد.
در مراسم ترحیم اشتک، اد داگلاس ادعا می کند:
«این رویداد که به سرعت همهگیر شد؛ اشتک را که در این کار کاملا بیگناه بود کاملا دلسرد و افسرده کرد.»
«موفقیت او برای صعود به جبهه جنوبی قله آناپورنا در سال 2015 واکنشی بود به تمام بدبختیهای آن ماه.»
سال 2015 برای اولی اشتک
خیلیها معتقدند که برجستهترین لحضات زندگی اولی اشتک در تابستان 2015 اتفاق افتاد. جایی بود که توانست 82 قله آلپ اروپا که بالای 4000 متر ارتفاع داشتند را به همراه گروه زیادی از همراهان باتجربه خود صعود کند. دوچرخهسواری، دوییدن و حتی پاراگلایدینگ در بین کوهها از جمله کارهای اولی اشتک در آن زمان بود. تور گروه میش- مش کوههای آلپ به همراه اشتک توانست 82 قله را در 62 روز صعود کند.
اولی اشتک کسی بود که علارغم بسیاری از آلپنوردان آخر هفته ای می دانست چه خطرهایی را به جان می خرد. او تجربه ای گران بها به اندازه ده ها سال تمرینات تخصصی داشت که به او کمک می کرد تا بر مشکلات غلبه کند. او تعصبی مثال زدنی برای تمرین کردن و آماده شدن داشت.
طی یک برنامه تمرینی عاقلانه و کنترل شده ، اشتک به سطحی از آمادگی جسمانی برابر با بسیاری از ورزشکاران المپیکی رسید. او حتی پیشگام رویکرد «سریع و سبک/ سبکبار» کوهنوردی بود؛ به این معنی که برای مدت زمان کمتری در معرض خطر عینی قرار میگرفت.
اشتک در کوه نوردی احمق نبود و قبل از هرچیز ذهن خود را هم مانند عضلات دیگرش تقویت میکرد. سالها تمرین او را به همچین کوهنورد ماهری تبدیل کرده بود.
آخرین ماموریت
نقشه جاهطلبی اشتک این بود که بدون کپسول اکسیژن از طریق سختترین مسیر صعود، قله را صعود کند. جزئیات حادثهای که برای او اتفاق افتاد و سبب مرگ او شد هنوز علنی نشده است. گرچه عموم او را کوهنوردی میشناختند که علاقه به فتح قلهها به صورت انفرادی را داشت.
خاکستر او را به سوئیس طی یک مراسم سنتی بودایی در نزدیکی صومعه کاتماندو بازگرداندند. طبق گزارشی از عکاس ای اف پی که در صحنه بود؛ محل توسط راهبانی با روپوش که دعاگو بودند محاصره شده بود. خانواده نزدیک اشتک و همسر او نیکول به همراه موسیقی که در محل در حال پخش بود با او خداحافظی کردند.
در اعلامیه ای در اوایل ماه می خانواده اشتک از تمامی هواداران، دوستان و هم دانشگاهیهای اشتک که برای حمایت آمده بودند تشکر کرد.
اولی اشتک در آخرین صعود خود دچار حادثه شد که سبب مرگ او گشت.
این رویداد در ساعت 4 بعد از ظهر روز 23 می در مرکز کنگره کروسال اینترلاکن برگزار شد. جایی که انجمن نزدیک گریندل والد، نزدیک به ایگر، تصمیم گرفتند تا یک قسمت از کوه معروف را به نام کوهنورد فقید بنامند.
در حالی که دلایل دقیق مرگ اشتک ناشناخته مانده است، هر کوهنورد واقعی ترجیح می دهد یک روز دیگر صعود کند تا اینکه احمقانه زندگی خود را به خطر بیندازد.
با شناخت این کاوشگران مدرن با ماجراجوییهای آنها در ارتفاعات کوهها، اعماق دریاه تا سریعترین صعود آناپورنا،همراه شوید.
کاوشگران مدرن خواه در زمان رکوردشکنی و صعود به بلندترین قلههای جهان و یا کشف گونههای جدید در اعماق اقیانوسها، ماجراهای خود را با بالاترین سطح از هیجان دنبال میکنند. در این مطلب با این مردان و زنان کاوشگر که در سراسر جهان رکورد میزنند آشنا شوید.
از صخره نوردی و غواصی در غار تا سفرهای قطب جنوب و کوهنوردی آزاد در کوهستان، همراه این کاوشگران مدرن باشید که شاهکارهای گفته شده در این مطلب تنها آغاز کار آنهاست.
آندره بارگیل
آندره بارگیل فقط یک چیز را میشناسد و ان هم اسکی کوهستانی است. این کاوشگر مدرن و ورزشکار شاخهی اسکی آزاد و کوهنوردی، اولین شخصی بود که در سال 2018 به وسیلهی اسکی از K2 دومین کوه بلند جهان، فرود آمد. عملی که قبلاً غیرممکن تصور میشد.
بارگیل در مورد چالشهای پیش روی خود هنگام حرکت در حین چنین فرود تاریخی صحبت کرد. «در این مسیر یک یا دو بخش شیبدار وجود دارد که باید در زمان مناسب از آنجا عبور کنید تا ایمن باشید. به این معنی که در زمان فرود آمدن با اسکی برف خیلی سخت یا نرم نبوده و همچنین خطر بهمن وجود نداشته باشد. خورشید دقیقاً روی نقاطی که به آن نیاز دارید بتابد. با این حال خیلی گرم هم نباشد. زیرا در غیر اینصورت در حین حرکت بلوکهای یخی بر روی سر خود خواهید ریخت.» از سفر بارگیل بهعنوان فصل جدیدی از کوهنوردی و اکتشافات اسکی در کوههای هیمالیا نام برده میشود.
نیرمال پورجا
نیرمال (نیمس) پورجا که با صعود سریع خود به شش قله بلند جهان فقط در عرض یک ماه شناخته شده است. به سرعت در حال تبدیل شدن به یکی از بزرگترین ستارههای ماجراجویی نپال است. در تاریخ 3 آوریل 2019، پورجا کوه 8،091 متری آناپورنا را فتح کرد و قبل از اینکه ماکالو را در 24 مه به پایان برساند، سفر خود را به دائولاگیری، کانچن جونگا، اورست و لوتسه ادامه داد.
هیچگاه ماجراهای این کاوشگران مدرن عاری از سختی نبوده است. پورجا نیز از این قاعده مستثنی نبود پس از صعود آناپورنا، اعضای تیم وی به مکانیابی و نجات یک پزشک گمشده که از مسیر دور شده بود کمک کردند. تلاش نجات به پورجا این فرصت را داد تا در آن روز برای بار دوم رکورد صعود سرعتی را بشکند.
تیم وی در طول مدت حضور در کانچن جونگا، همچنین سه مرد را که از کمبود اکسیژن بدحال شده بودند، را پیدا کرده و به آنها کمک کرند.
پورجا را دنبال کنید تا او پروژه خود را تا سال 2019 به پایان برساند. زیرا او قصد دارد فقط در هفت ماه 14 قله بیش از 8000 متر را صعود کند.
لئو هولدینگ
بسیاری ادعا میکنند که لئو هولدینگ چهرهی اصلی کاوشگران مدرن انگلیس است. او از 10 سالگی سنگنوردی را آغاز کرد. او سپس خانه خود را به Llanberis در شمال ولز منتقل کرد تا در نهایت قهرمان کوهنوردی داخل سالن نوجوانان انگلستان شود. او در برنامههای مشهور و پربینندهی تلویزیون انگلیس مانند Top Gear و Extreme Lives ظاهر شده و توانایی طبیعی خود را برای صعود به مسیرهای پیچیده نشان داده است.
هولدینگ در سال 2013 یک گروه کوهنوردی را به قله Ulvetanna در قطب جنوب هدایت کرد. جایی که تیم او مسیر جدیدی را در خط الرأس شمال شرقی ایجاد کردند. او اخیراً آخرین پروژه خود را به پایان رساند و 1600 کیلومتر مسافت را طی کرد تا به قلهی Antarctica’s Sceptre، دور ترین کوه جهان برسد.
برایان کاکوک
برایان کاکوک، یکی از کاوشگران مدرن در غارهای زیر آب، حضوری بیادعا در جامعه غواصی است. با اینحال یکی از چشمگیرترین سفرهای جهان را ثبت کرده است. کاکوک از پایگاه خود در باهاما به کشف کشتیهای غرق شده در نواحی بکر دریا و کشف بقایای حیوانات فسیل شده در غارهای طولانی و فراموش شده میپردازد.
اما علاقه واقعی او در نقشهبرداری از پرتگاهها، تونلهای غارنوردی و حفرههای آبی باهاما است. کاکوک با غواصی در فضاهای عمیق 103 متری، شبکه گستردهای بیش از 1000 حفره را کاوش میکند. کمتر از 20 درصد از این حفرهها نقشه برداری شده است.
کالین اوبرادی
کالین اوبرادی ماجراجو پس از تحمل سوختگیهای شدید در سن 22 سالگی که به عقیدهی برخی خطر جانی برای او داشت، رکورد سرعت هر دو مسابقهی گرند اسلم اکسپلورر و سون سومیت را به نام خودش ثبت کرد. وی سپس در طی 21 روز به صعود بلندترین قله های 50 ایالت آمریکا رفت. تا کنون کمتر از 300 نفر تلاش کردهاند تا این کار را انجام دهند.
کاری که او در ادامه انجام داد، توجه بسیاری را به خود جلب کرد. در اواخر دسامبر 2018، اوبرادی اولین کسی بود که قاره قطب جنوب را پشت سر گذاشت. او این کار را به صورت انفرادی و بدون هیچ پشتیبانی انجام داد. اندکی پس از طی کردن 128 کیلومتر در کمتر از 33 ساعت برای فالورهای اینستاگرام خود نوشت:
«در حالیکه 32 ساعت گذشته از چالش برانگیزترین ساعتهای زندگی من بود، اما باید صادقانه بگویم که این ساعات از بهترین لحظات زندگی من نیز بودهاند.»
اوشن رمزی
اوشن رمزی بیشتر به خاطر غواصی آزاد با کوسههای سفید بزرگ شناخته میشود. او با این کار باعث جلب توجه بیشتر به حفاظت از محیط زیست در سراسر جهان کمک میکند. در ماه ژانویه، از غواصی آزاد رمزی با یک کوسه سفید باردار با اندازه بیش از 6 متر فیلمبرداری شد.
این کار پلتفرم او را به صفحه اول رسانههای خبری سراسر جهان رساند.
رمزی در اوهو، واقع در هاوایی زندگی میکند. رمزی و اعضای تیم وی تا به امروز با بیش از 32 گونه کوسه به غواصی آزاد پرداختهاند و همچنان به کار خود ادامه میدهند.
مایک هورن
مایک هورن حرفه خود را براساس اکتشاف حرفهای بنا نهاده است. مایک بومی آفریقای جنوبی استوا را دور زده ، تمام رودخانه آمازون را پارو زده و دایرهی قطب شمال را به اتمام رسانده است. او با این ماجراجوییها توانسته تا نام خود را در لیست کاوشگران مدرن ثبت کند. اما او که پس از سن 52 سالگی دیگر کاوشگری را کنار گذاشته بود قصد دارد تا ماجراجویی قطبی بعدی خود در سال 2019 انجام دهد.
او می خواد تا اقیانوس منجمد شمالی قایقرانی کند تا اینکه قایقش به آن سوی زمین برسد. سپس قصد دارد تا با پای پیاده به قطب شمال برسد.
سارا مک نایر لندری
سارا مک نایر لندری در سن 18 سالگی و بدون پشتیبانی به قطب جنوب اسکی کرد. او در 19 سالگی، به وسیلهی سورتمه و سگ به قطب شمال رسید. شاهکارهای او باعث شد تا نام او به عنوان جوانترین کاوشگران مدرن ثبت شود که به هر دو قطب رسیده است. اما ماجراهای او تازه از آنجا شروع شد.
در سال 2016 ، مک نایر لندری یک هیئت کایت اسکی را که متشکل از کایاکرهای حرفهای اریک بومر و بن استوکس بری بود را در سراسر صفحهی یخ گرینلند هدایت کرد. همین امر منجر شد که نام وی به عنوان اولین فردی ثبت شود که رودخانه قطب شمال را پارو زد. وی در اولین مراحل اعزام از ناحیه کمر دچار آسیبدیدگی شد، اما با وجود درد ادامه داد.
اریک هیورلیفسون
اریک هیورلیفسون پیشکسوت اسکی آزاد، به آرامی کار خود را از علاقه به اسکی ماجراجویی به کار پشت صحنه تبدیل کرده است. او هنگامی که کاوش در خطوط جدید کشور کانمور، آلبرتا را دنبال نمیکند، اسکی و گرافیک برای اسکیهای 4FRNT طراحی میکند.
او همچنین بر اساس فعالیت هنری و ماجراجویانه خود در صنعت اسکی به عنوان کانون توجه در Matchstick Productions 2018 ظاهر شد.
ویکتور وسکوو
در آوریل 2019 ، تاجر و سرمایه گذار ویکتور وسکوو توانست از عمیقترین تقطهی جهان یعنی گودال ماریانا دیدن کند. او توانست به عمق 10،928 متر برسد و سه گونه آبزی جدید کشف کند.
او همچنین در اعماق گودال چلنجر که قبلاً در زیر شاخه گودال ماریانا ثبت شده است با ماهی حلزونی و کرم قاشقی روبرو شد. وسکوو به کاوش در اطراف سیرنا دیپ ادامه داد و یک تخته سنگ Mantle را برای مطالعه علمی کشف کرد.
در سال 2012، نیرمال پورجا برای اولین بار به کوهنوردی پرداخت. 7 سال بعد از آن، رکورد شکنی نیرمال پورجا، چهرهی کوهنوردی را تغییر داد. وی با پیمودن 14 قلهی بالای 8000 متر در عرض 6 ماه رکوردی جدیدی ثبت کرد. این تازه شروع کار او است.
در سال 2017، هیات اعزامی هنگ سلطنتی تفنگداران گورخا برای صعود به اورست سفر خود را آغاز کردند. برای تیپ نخبگان سربازان نپالی این یک سفر بسیار مهم بود. از این جهت این سفر مهم بود که برای بزرگداشت جشن 200 سال وفاداری به تاج و تخت انگلیس انجام میشد. همچنین دومین تلاش آنها برای بالاترین کوه جهان پس از سقوط مأموریت آنها در 2015 بود.
دلیل شکست آنها زمین لرزه سرنوشت ساز گورخا بود که باعث ایجاد بهمن شد. در این حادثه بیس کمپ یا کمپ اصلی اورست از بین رفت. بیشتر کوهنوردان را در کمپ یک گرفتار کرد. اکنون، این اعزام نیز به خطر افتاده بود. آب و هوای غیر قابل پیش بینی به این معنی بود که تیم رسمی ثابتکننده طناب در آن سال هنوز مسیری را به قله تعمیر نکرده بودند. بنابراین هیچکس نمیتوانست صعود کند.
شرایط نیرمال پورجا در زمان اعزام به اورست
نیرمال پورجا در زمان اعزام به اورست 35 سال سن داشت و عضوی از واحد کوهنوردی گورخا بود. وی میگوید: «من بسیار هیجانزده بودم. همه خیال میکنند هر شخصی که به عنوان یک عضو گورخا شناخته میشود، نه تنها شجاعتر از فرد نترسی است. بلکه اورست مثل یک باغ پشتی برای او است. شهرت ما گورخاها در خطر کردن است. من با خود فکر کردم ممکن است دیگر این فرصت منحصر بفرد، که با حمایت مالی انگلستان در اختیار ما گذاشته شده بود، پیش نیاید. بنابراین تصمیم گرفتم که تیم ثابتکننده را رهبری کنم.»
وقتی اخبار مربوط به نقشهی وی در اردوگاه کوهنوردان پخش شد. تنها یک واکنش نشان داده شد: «آیا او هیچ ایدهای در مورد کاری که قصد دارد انجام دهد، دارد؟» پورجا به یاد میآورد: «هیچ کس نمیدانست من کی هستم. با اینحال، 13 عضو اعزامی را به قله هدایت کردم. اولین تیمی که در آن سال از قسمت جنوبی موفق شد که صعود کند. ما به کاتماندو بازگشتیم و یک هفته تمام را به مهمانی و جشن پرداختیم.»
«سپس دوباره اورست را فتح کردم، سپس لوتسه و ماکالو [چهارمین و پنجمین کوه بلند جهان]، همه در عرض پنج روز، و دو روز هم صرف مهمانی شد که در این میان برگزار شد.»
رکورد شکنی
این روزها مردم رکورد شکنی نیرمال پورجا را به خوبی به یاد میآورند. در سال 2019، او 14 کوه با ارتفاع بالاتر از هشت هزار متر ارتفاع را در سریعترین زمان ممکن، پیمود. این رکورد هفت سال و 10 ماه و شش روز بود. اما پورجا قصد داشت این کار را طی هفت ماه انجام دهد. او در نهایت در شش ماه و شش روز به آن دست یافت. رکورد شکنی نیرمال پورجا، این سرباز نیروهای ویژه (اولین گورخا که تاکنون در نیروی دریایی ویژه انگلستان پذیرفته شده بود) را به کانون توجهات هدایت کرد. این امر همچنین انتقاداتی را از طرف برخی به همراه داشت. این انتقادات به ویژه به دلیل بههمراه داشتن و همچنین استفاده وی از اکسیژن مکمل در هنگام صعود بود.
وی در دفاع از خود بیان کرد: «من فقط این کار را از کمپ 4 (اردوگاه نهایی قبل از قله) انجام دادم. طی فرآیند صعود و ثابت کردن خطوط،از اکسیژن استفاده نکردهام.»
مردم عقیده داشتند: «نیرمال پورجا کوههای نپال را فتح کرد زیرا میتوانست از هلیکوپترها برای رسیدن به بیس کمپ استفاده کند.»
پورجا در جواب گفت: «خب من بدون هلی کوپتر تمام کوههای پاکستان را صعود کردم، 23 روز از بیس کمپ به کمپ دیگری میدویدم. هر پنج قله 8000 متر را فتح کردم. من هیچ مشکلی با منتقدان ندارم. اگر کسی رکورد من را بشکند، من اولین کسی خواهم بود که با آنها دست خواهد داد. اما این تنها در گفتن آسان است.»
افسانه رکورد شکنی نیرمال پورجا
ممکن است سخنان نیرمال پورجا تند باشند، اما شخصاً او انرژی متفاوتی از خود بروز میدهد. یک کلافگی و ناآرامی که مردم را به خود جلب میکند، نه اینکه آنها را دفع کند. او در حالی که یک اتاق هتل در پایگاه مون بلان، جایی که او تابستان و تعطیلات خود گذرانده است، نشسته بود به همه لبخند میزد. او همانطور که انتظار میرفت،هیکل عضلانی دارد. اما در کل کم وزن با 170 سانتیمتر قد، با سبیلی مانند کاوشگران جنتلمن دارد. او سبیل خود را در طول ماموریتهای Bremont Project Possible 2019، تراشیده بود.
وی میگوید: «من 38 ساله هستم، اما صادقانه بگویم واقعاً نمیدانم چند سال سن دارم.»
«من هرگز تولد خود را جشن نمیگیرم، زیرا سن فقط یک ذهنیت است، راهی است که به شما اجازه میدهد فکر کنید پیر شدهاید و برای انجام کارهای جدید سن خود را بهانه کنید.»
اگر این خودآگاهی برای شما تعجبآور است، باید بگویم که این تنها یکی از تناقضاتی است که در افسانه نیمس پورجا رخنه میکند.
به عنوان مثال، در مورد کلیشهای که یک کوهنورد نپالی از مزیت زندگی در ارتفاع زیاد بهرهمند است؛ می گوید: «من در چیتوان بزرگ شدهام. این منطقه به عنوان صافترین و گرمترین قسمت نپال شناخته شده و تقریباً هم سطح دریا است. ما یک خانواده واقعا فقیر در خانهای کوچک بودیم. من حتی یک جفت دمپایی هم نداشتم. وقتی دو برادر من عضو گورخاها شدند، این وضعیت تغییر کرد.»
برادران پورجا که خواهان زندگی بهتری برای خواهر و برادر خود بودند، او را به مدرسه شبانهروزی فرستادند، جاییکه با تعریف خودش، سرآمد بود.
وی یادآوری میکند: «من قبلاً جزو پنج نفر برتر بودم؛ می توانستم اول باشم، اما در عرض یک ساعت یک امتحان دو ساعته را به پایان میرسانم، برای اینکه بتوانم اولین نفری باشم که اتاق آزمون را ترک میکند.» «نمیخواستم دکتر یا مهندس شوم، دو راه پیش رو داشتم، اینکه رابین هود نپال باشم، یعنی افراد ثروتمندی که مالیات نمیپردازند را سرکیسه کنم و پول بدست آمده را بین بینوایان یا مردم فقیر پخش کنم.» او گزینه دوم را انتخاب کرد که پیوستن به گورخاها بود.
نیرمال پورجا در جایی بیان کرد:
«پدر من یک گورخا بود، برادرانم گورخا بودند و زندگی همین است. مردم در جامعه نپال به آن احترام میگذارند.»
وی ادامه میدهد: « در ابتدا ورود هنگ سلطنتی تفنگداران گورخا سخت بود. در زمان من، 32000 جوان نپالی درخواست داده بودند اما تنها 320 نفر موفق به این کار شدند. من از 15 سالگی و در یک خوابگاه شروع به تمرین کردم. ساعت 3 صبح از خواب بیدار میشدم و با بستن وزنههایی به پاهایم، میدویدم. هیچ سرنخی از اینکه دارم چه کاری انجام میدهم نداشتم. بعد از تمرین و در حدود ساعت 5 صبح به رختخواب برمیگشتم و تظاهر میکردم که تمام مدت خواب بودهام.»
تاثیر زندگی در نیروهای مسلح در رکورد شکنی نیرمال پورجا
زندگی نیرمال پورجا در نیروهای مسلح به این ترتیب بود. او در سال 2002 به گورخا پیوست و به مرکز آموزش پیاده نظام انگلستان در Catterick رفت. او اکنون در همپشایر زندگی میکند. وی همچنین در سال 2009 به سرویس دریایی ویژه SBS پیوست. پیوستن به نیروی دریایی یکی از مواردی که او به آن بسیار افتخار میکند. اما مایل به سخن گفتن در مورد آن نیست.
«آنچه میتوانم بگویم این است که در مدت خدمت خود در سرویس ویژه تیر خوردهام؛ حتی حساسترین عملیات را در سراسر جهان داشتهام.»
او در مورد این جنبه از توانایی خود صریح است: «چیزی در من وجود داشت که در دیگران نبود. به همین دلیل است که میتوانم طی دو هفته یک قله 8000 متری را صعود کنم. وقتی مرخصی میگیرم، موجودی پساندازم را خالی میکنم و به صعود قله و کوهنوردی میروم.»
در واقع، هنگامی که پورجا مهمانی خود را پس از تور پنج روزه خود در اورست، لوتسه و ماکالو را در سال 2017 به پایان رساند، مجبور شد مستقیماً به سر کار خود باز گردد.
«من قرار بود توسط هلیکوپتر خودم را به ماموریت نیروهای ویژه برسانم، اما به دلیل آب و هوای نامساعد هلیکوپتر نیامد. بنابراین تمام مسیر را از بیس کمپ دویدم (شش روز و روزی 18 ساعت را شبانه دوید). در آن زمان بود که فهمیدم، که من برای این کار یک موهبت خدا دادی دارم.
قوای بدنی نیرمال پورجا
این یکی از حقایقی در مورد رکورد شکنی نیرمال پورجا است که حتی شدیدترین منتقدان او نیز قبول دارند و آن توانایی باور نکردنی وی برای بهبودی شرایط جسمانی خود است. معمولاً برای زندگی در یک بیس کمپ و در ارتفاعات زیاد هفتهها طول میکشد تا بدن با هوای کم فشار سازگار شود و سطح هموگلوبین (پروتئین جذب کننده اکسیژن) در گلبولهای قرمز خون افزایش یابد. تنها در این صورت است که میتوانید صعود به یک قلهی 8000 متر به بالا را تجربه کنید. همچنین برای بهبودی به هفتهها زمان نیاز دارید. وقتی پورجا در سال 2019 به اورست، لوتسه و ماكالو برای Bremont Project Possible بازگشت، در 48 ساعت و 30 دقیقه هر سه قله را صعود كرد.
او موافق این نکته است و در جایی بیان می کند: «بله زمان ریکاوری من واقعاً سریع است.»
«این یک نیروی فکری است. من کاری را که انجام میدهم تا مغز استخوان دوست دارم. آنقدر در حین انجام آن حس هیجان و سرخوشی می کنم که تمام آن خستگی مسیر از بین میرود. وقتی صحبت از یک قله 8000 متری باشد آنجاست که زنده میشوم. از هیچ تلاشی دست نمیکشم. کوهنوردی زمین بازی من است.»
شروع کوهنوردی
پورجا حتی قبل از 29 سالگی حتی یک جفت کرامپون هم نپوشیده بود و در سال 2012 برای اولین بار در کوه 6119 متری لوبوچه شرقی در نپال بدون تجربه قبلی کوهنوردی به قله صعود کرد. دو سال بعد، او اولین قلهی هشت هزار متری خود، داولاگیری را پیمود و توانایی طبیعی خود را برای صعود در ارتفاع کشف کرد.
وی میگوید: «من طی 14 روز بدون هیچگونه توقفی از آن بالا رفتم و 70 درصد مسیر را پیمودم.» اما پورجا از اثرات «منطقه مرگ» (نامی که فضای بالاتر از 8000 متر داده شده است) مصون نیست. همانطور که او در اولین صعود خود به اورست در سال 2016 کشف کرد.
وی در اینباره میگوید «این یک مرز باریک بین شجاع یا احمق بودن، زندگی در آن لحظه و کشته شدن است. من میخواهم مدتها در لحظه زندگی کنم.»
وی در جایی از خاطرات خود از رکورد شکنی نیرمال پورجا یادآوری میشود: «من برای حمل تجهیزات و اکسیژن در اردوگاه بودم. مردم برای رسیدن به آن مرحله شش هفته وقت داشتند و من باید ظرف 5 روز این کار را انجام میدادم. به عنوان یک سرباز کوهستانی در SBS، میدانستم که نمیتوانم آنقدر سریع بروم، اما بدن من آن را قبول میکرد. این زمانی بود که من دچار ادم ریوی (تجمع مایعات در ریهها) شدم. مانند غرق شدن بود. بیش از هر چیز دیگر شرمنده بودم، زیرا من دانش لازم برای جلوگیری از آن را داشتم. اما شما گاهی متوجه نخواهید که مقاومت جسمانی شما تا کجاست، مگر اینکه از آستانهی آن عبور کنید.»
اگرچه این نگرش بی پروایی به نظر می رسد، پورجا آن را متفاوت ارزیابی میکند. «این برای بسیاری از افراد بی پروایی است. حتی در نیروهای ویژه نیز من را به ریسک پذیری بالا میشناسند. اما خطر کردن در تمامی ابعاد جایز نیست. اگر یک بیس جامپر فعالیتهای مخصوص خود را انجام دهد، مطمئنا من نمیتوانم مانند او این کار را انجام دهم. درست است که شما در حال زندگی میکنید، اما این بدان معنا نیست که شما ارزیابی ریسک را انجام ندهید. این یک حدفاصل بین شجاع یا احمق بودن، تفاوت در زندگی در لحظه و به کشتن دادن خود است. من میخواهم مدتها در لحظه زندگی کنم.»
اوایل زندگی نیرمال پورجا
وقتی نیمس پورجا 13 ساله بود، تصمیم گرفت از یکی از بزرگترین رودهای نپال را شنا کند. وی به یاد میآورد: «من فقط لباس زیر داشتم. شناگر خوبی نبودم، اما متعهد بودم و به آن طرف رود رسیدم. در همان زمان بود که با خودم فکر کردم که لعنتی، حالا باید دوباره برگردم.» او همانطور که شنای بازگشت خود را شروع کرد، به فکر فرو رفت. «من به یاد داستانهایی در مورد حملهی تمساحها به مردم افتادم. خیلی خسته شده بودم. به جایی رسیدم که باید تسلیم میشدم. بنابراین ایستادم. همانجا بود که فهمیدم که عمق آب تا زانوی من قرار دارد و خدا را شکر کردم.» در اینجا پورجا مثالی از تمایل خود برای آزمایش محدودیتهای خود را ذکر میکند.
در سال 2018 ، پورجا به عنوان فرمانده جنگ در شرایط آب و هوای به شدت سرد در SBS منصوب شد. وی توضیح میدهد: «کار من یادگیری تکنیکهای جدید کوهنوردی و آموزش آن به دیگر همکارانم بود. یک روز به فرمانده خود گفتم:« از آنجا كه شغل من این است، میخواهم 80 روز مرخصی برای صعود به پنج كوه مرتفع جهان داشته باشم. این برای یگان خوب است.»
مافوقهای او به وجد آمدند، سپس در مورد آنچه که او قصد داشت انجام دهد تحقیق کردند و به او گفتند که تو نمیتوانی چنین ریسکی را انجام دهی. «آن وقت بود که تصمیم گرفتم کار را ترک کنم.»
این تصمیمی نبود که او به راحتی گرفته باشد. «من نانآور خانوادهام بودم. هر ماه مستقیماً از حقوق خود برای پدر و مادرم پول میفرستادم. پدرم نیمه فلج شده بود و مادر من در یک اتاق در کاتماندو زندگی میکرد تا در نزدیکی مرکز پزشکی باشد.
برادرم با من تماس گرفت. او گفت: «هیچ گورخایی تاکنون نتوانسته است تا عضو SBS شود تو اولین نفر هستی. همچنین زمان زیادی نمانده تا حقوق بازنشستگی دریافت کنی، چرا این موقعیت را فدا میکنی؟» او به شدت عصبانی بود و نزدیک به دو ماه با من صحبت نکرد.
رکورد شکنی نیرمال پورجا و رسیدن به غیرممکنها
در همین حال، طرح پورجا، که اکنون به پروژه امکان برمونت (Bremont Project Possible) تبدیل شده بود، به دیواری برخورد کرد: «دوستی که جنبهی مالی را رهبری میکرد، گفت: «متاسفم، بعد از هفت ماه تلاش نتوانستم بودجهی مورد نظر را جمعآوری کنم.» تنها دو ماه زمان برای جمع آوری 750 هزار پوند مشکلساز شده بود. او از این حامی مالی به دیگری مراجعه میکرد. وی میگوید: « من 1000 پوند اینجا و 5000 پوند آنجا گرفتم، اما این مقادیر کافی نبود.» هیچ کس به چشمانداز رکورد شکنی نیرمال پورجا اعتقادی نداشت.»
برخی میگفتند: «اگر شما یک کوهنورد خشن و کارآزموده هستید، چرا ما هرگز در مورد شما چیزی نشنیدهایم؟» من در جواب میگفتم: «چون من در نیروهای ویژه بودم.» یادم میآید شخصی به من گفت: «شاید به این دلیل اسپانسر تو نمیشوند که تو سفید پوست نیستی.» این حرف به من ضربهی بدی زد. من در جواب او گفتم: «نمیتواند حق با تو باشد.» «اما در پایان کار، این حرف ها مهم نیست.
در زندگی مشکلات سختتری وجود دارد، اما شما در نهایت به مشکلات غلبه خواهید کرد. بنابراین، من خانهی خودم را دوباره به رهن گذاشتم و بیشترین مبلغی را که میتوانستم گرفتم (60 هزار تا) و 10 هزار تای آن را کنار گذاشتم که اگر اتفاقی افتاد، بتوانم وام را پرداخت کنم.»
«من مأموریت خود را با پنج درصد از آنچه که نیاز داشتم شروع کردم. من روزی در حالی که اشک از چشمانم سرازیر بود M3 را به پایین میآمدم. من هرگز گریه نمیکنم، اما در آن روز نمیتوانستم متوقف شوم. تمام فکر من این بود که، چرا من این پروژه را انجام میدهم؟ آنقدر دردناک بود که فقط آرزو میکردم بهمن بیاید و مرا بکشد. اما این به خاطر من نبود. من به یک دلیلی بزرگتر این کار را میکردم.»
پورجا میگوید، هنگام انجام مأموریتی در این مقیاس، شما به یک هدف نیاز دارید: «اگر میخواستم فقط یک رکورد را بشکنم، با خود میگفتم: «رکورد موجود نزدیک به هشت سال است، من آن را در هفت سال انجام میدهم»، اما من در تمام زندگیام سعی کردهام که بهترین باشم. اما کوهنوردی در ارتفاع زیاد (هشت هزار پا) این زمین بازی مورد علاقهی من است. احساس کردم که باید در این مورد کاری انجام دهم. این همان چیزی است که به من انرژی میدهد.»
پورجا از قوم شرپا نیست، اما او از این عنوان برای توصیف هر نپالی که در جامعه کوهنوردی فعالیت دارد استفاده میکند. تیم او کاملاً از کوهنوردان نپالی تشکیل شده است، نه به عنوان راهنما یا فیکس کننده طناب، بلکه به صورت عضو تیم.
او میگوید: «وقتی مردم قصد دارند تا به قلهای صعود کنند، از شرپا استفاده میكنند، زیرا او مسیر را میداند و میتواند راه را به شما نشان دهد.» من با خودم گفتم: «تو میخواهی به آن کوه را صعود کنی، این نیز فرصتی برای توست. این پیروزی برای تمامی اعضای تیم است. شرپا نیز در حال صعود به یک قله جدید است و دفعه دیگر، هنگامی که راهنمایی میکند، می تواند دو برابر پول دریافت کند.»
هم اکنون اعضای تیم رکورد شکنی نیرمال پورجا در نوع خود ستاره هستند. افرادی مانند مینگما دیوید شرپا، که در سن 31 سالگی، جوانترین کوهنوردی است که 14 قلهی 8000 متری را صعود کرده است.
پورجا که تیمش نام جدیدی (نیمسدای، Nimsdai) به او دادهاند؛ میگوید: «او دست راست من است و یکی از قویترین شرپاهای است که تا بهحال دیدهام». «دای» در زبان نپالی به معنای (برادر بزرگتر) است. این نامی است که اکنون پورجا از آن در کتاب جدید خود، فراتر از ممکن: یک سرباز، چهارده قله – زندگی در منطقه مرگ، برای معرفی خود استفاده کرده است.
موفقیت
برای شروع رکورد شکنی نیرمال پورجا، در تاریخ 23 آوریل 2019، تیم Bremont Project Possible اولین قلهی هشت هزار پایی را پیمود. این کوه آناپورنا نام دارد و در نپال واقع شده و بهعنوان خطرناکترین و مرگآورترین کوه جهان شناخته میشود.
هنگام پایین آمدن از کوه، به پورجا خبر رسید که کوهنورد دیگری، یک پزشک مالزیایی به نام چین ووی کین، در فاصله 7،500 متری از تیم خود جدا شده است. پورجا، مینگما دیوید شرپا، سومین عضو خدمهاش گسمان تامانگ و عضو چهارم گلجن شرپا، ماموریت خود را برای بازگشت به بالا و نجات او آغاز کردند (چین متاسفانه در بیمارستان درگذشت).
چند روز بعد، در کانچن جونگا (سومین کوه مرتفع جهان)، آنها برای نجات جان سه کوهنورد دیگر از مسیر خود منحرف شدند. این داستانها در کنار عکسی که پورجا از کوهنوردانی که برای صعود به قله اورست صف کشیدهاند، گرفته است به عناوین جهانی تبدیل شدند. وی به یاد میآورد: «همانطور كه كوهها را در مینوردیدم، مردم شروع به كمكهای نقدی از طریق درگاه GoFundMe كردند.» از همه مهمتر، حامیان مالی نیز شروع به همکاری کردند. آنها سرانجام به رکورد شکنی نیرمال پورجا ایمان آوردند.
اگر پورجا در افق پروژهی خود شک و تردیدی را تجربه کرد، در K2 بود. K2 دومین کوه مرتفع جهان با 8،611 متر ارتفاع است.
«من ویدئویی را بررسی کردم که کوهنوردان بسیاری در آن مکان تسلیم شدهاند. در حالیکه من زیاد به حرفهای کوهنوردان غربی اعتماد ندارم. اما وقتی کوهنورد برتر نپالی، که من برای او احترام بسیاری قائلم، در مورد صعود به این قله میگوید: «این غیرممکن است». با خودم میگویم که آیا من میتوانم این کار را به سرانجام برسانم؟»
«کوهنوردان دیگر منتظر بودند و فکر میکردند که تیم من خطوط را برای آنها درست میکند. اما من مجبور نبودم این کار را انجام دهم. صعود به نزدیکی برود پیک (Broad Peak) منطقیتر بود. پس از آن همه میتوانستند در امنیت باشند و در پایان به خانه خود بروند. با اینحال به یاد آوردم که در انتخاب نیروهای ویژه انگلستان بود که 200 سرباز از نیروی دریایی سلطنتی، RAF، ارتش، نیروی دریایی شرکت کرده بودند. همه فکر میکردند که بهترین هستند؛ اما تنها چهار نفر موفق شدند. اگر پای صحبت 196 نفری که شکست خوردند بنشینید، هرگز آن را امتحان نخواهید کرد.»
پورجا تصمیم گرفت با دو نفر از اعضای تیم خود به K2 صعود کند. به اعضای تیم خود گفتم: «اگر ما نتوانیم از پس آن برآییم، برمیگردیم. شما دو نفر استراحت خواهید کرد و من دو نفر دیگر را بالا میبرم. اگر موفق نشویم، من شما دو نفر را با خود میبرم. قبل از اینکه به فکر تسلیم باشم، شش موقعیت ایجاد کردم. هر چند که این صعود تنها با یکبار امتحان، انجام شد.»
در 24 ژوئیه سال 2019 تیم پورجا، قلهی K2 را فتح کرد، کوهی که هنوز در زمستان فتح نشده بود.
پورجا در پاسخ به این سوال که چگونه توانست این صعود را انجام دهد، توضیح میدهد: «در اینجا یک پنجره زمانی بسیار کوتاه وجود دارد، شما برای صعود فقط به سرعت نیاز دارید.»
علایق نیرمال پورجا
وقتی نیمس پورجا (که به دلیل کوهنوردی در ارتفاع زیاد به او MBE اعطا شده است ) تعطیلات خود را در مونت بلانک میگذراند، دقیقاً منظور تعطیلات است. بلندترین کوه آلپ با 4808 متر ارتفاع برای او یک پیادهروی ساده است.
او تابستان را با یادگیری چگونگی پرواز سپری کرده است. پرواز با نسخه احیا شدهی پاراگلایدر، با بالهای سریعتر و سبکتر که میتواند در یک کوله پشتی کوچک کوهنوردان حرفهای، جا بگیرد. وی توضیح میدهد: «این امکان جدید به شما اجازه میدهد تا شما از قله به سرعت پایین بیایید. با این وسیله بسیار سبک و درست در کنار کوه پرواز میکنید.»
ایدههای سرگرمی پورجا همیشه جالب است. او از هارد راک، به ویژه AC / DC لذت میبرد.
«من همیشه در هلیکوپتر نیروهای ویژه از بازی Thunderstruck بر روی هدست خود لذت می بردم».
وی درست قبل از رسیدن The Red Bulletin، در یک فرود سخت استخوان دنبالچهی خود را شکسته بود. او در اینباره میگوید: «من 24 ساعت استراحت كرده و دوباره پرواز كردم. شما باید با انرژی به پیش بروید. این مانند تلاش برای پرش از قطار در حال حرکت است. اگر بعد از پریدن از قطار شروع به دویدن نکنید، زمین خواهید خورد.»
رکورد شکنی نیرمال پورجا نتیجهی این حقیقت است که وی در در مورد روند کار خود بیپروا به نظر میرسد. او در مورد هدف خود کاملا جدی است .
اهداف آینده پس از رکورد شکنی نیرمال پورجا
پس از رکورد شکنی نیرمال پورجا موارد دیگری نیز برای اضافه کردن لیست اهداف خود دارد. یکی از آنها افزایش آگاهی در مورد تغییرات آب و هوا است. او میگوید: «من هرگز به تغییرات آب و هوایی و گرمایش زمین، اعتقاد نداشتم. اما وقتی که در سال 2014 از Ama Dablam صعود کردم. در کمپ یک باید برف را آب میکردیم تا توسط آب حاصل از آن غذا بپزیم. اما وقتی در سال 2018 بازگشتیم و مجبور شدیم که گالن آب را از بیس کمپ بالا ببریم، چرا که هیچ برفی وجود نداشت. آن زمان بود که متوجه شدم قضیه کاملا جدی است و همهی ما بخشی از آن هستیم. من این صدا را دارم تا به همه آگاهی بدهم و قدرت تاثیرگذاری من بر مردم حتی بیشتر خواهد بود. معتقدم ما دو دهه آینده را فرصت داریم تا این تغییر را ایجاد کنیم.»
امروزه، کوهنوردی در یکی از هیجانانگیزترین دورههای خود قرار دارد. با ساخت فیلمهایی همچون Free Solo و Dawn Wall این ورزش را به جریان اصلی خود رسید و طرفدارانی پیدا کرد. اما کدام یک از سوپراستارهای جدید این فعالیت، کوهنوردان برتر در حرفه خود هستند؟
اکنون دوره جدیدی در شهرت ورزش کوهنوردی آغاز شده است. پس از پیشگامان دهههای 1950 و 60، جوانان دهه 70 روی به این کار آوردند، و پس از آن ستارههای تلویزیونی دهه 80 و 90 و سرمایهگذاران تبلیغاتی، وارد این حوزه شدند. اکنون ورزش کوهنوردی به عنوان یک سرگرمی سالم روزمره، باعث پدیدار شدن موج باورنکردنی از کوهنوردان شده است که گرایش اکثر مردم به این سرگرمی را در پی داشته است.
ساخت فیلمهایی همچون Free Solo اثر Alex Honnold و Tommy Caldwell ساختهی Dawn Wall این ورزش را دوباره احیا کرد و بر سر زبانها قرار داد. این محبوبیت در حالی رخ میدهد که وجود استعدادهایی مانند Sasha DiGiulian و Ashima Shiraishi اثبات میکنند هر دو جنسیت میتوانند وارد این ورزش شده و در دیوارها و صخرههای بزرگ، ظاهر شوند.
به دلیل وجود سبکها و رویکردهای مختلف کوهنوردی، انتخاب بهترینها در حقیقت غیرممکن است. اما در ادامه این مقاله، با چند مورد از این ورزشکاران توانمند آشنا میشویم.
توجه کنید که ترتیب خاصی در این انتخاب وجود ندارد و نمیتوان گفت که کوهنوردان برتر، چه کسانی هستند.
برجستهترین صعود: مسیر Silence در Flatanger، کشور نروژ. شناخته شده به عنوان سختترین مسیر صعود آزاد تاکنون. با درجه سختی تایید شده به میزان 9c در سال 2017
توانایی منحصر به فرد اوندرا برای صرفهجویی در انرژی و مدیریت تنفس، ویژگی است که وی را از سایرین متمایز کرده و جزو چند کوهنورد برتر قرار گرفته است. برخلاف معمول، هنگام صعود ضربان نبض او پایین میرود نه بالا.
با داشتن 190 سانتیمتر قد، او از بلند قدترینهای کوهنوردی محسوب میشود و گردن بلند وی، به عنوان ابزار تعادل عمل خواهد کرد. اگرچه که او مانند بسیاری از کوهنوردان، قدرت بازو ندارد، اما بلند بودن قد، باعث قرار دادن وزن بیشتر روی پا و نزدیک شدن مرکز ثقل به صورت خواهد شد. این کار، باعث کاهش فشار و صرفهجویی در توان و بالا رفتن سادهتر میشود.
«گاهی اوقات هنگام کوهنوردی، احساس میکنم که یک اسباب بازی لگو هستم. حرکات دست و پاهایم توسط شخص دیگری انجام میشود و من فقط آن را از دور تماشا میکنم»
2- کریس شارما
Chris Sharma
متولد: 23 آوریل 1981 (37)
محل تولد: سانتا کروز، کالیفرنیا، ایالات متحده آمریکا
تخصص: انفرادی صعود اسپرت/ بر فراز آبهای عمیق
برجستهترین صعود ها: Es Pontàs / Alasha در مایورکا، اسپانیا – از جمله سختترین صعودهای انفرادی در اعماق آب (سالهای 2007/2017)؛ La Dura Dura در اولیانا، اسپانیا- سختترین صعود آزاد (سال 2013)
از نظر شارما، کوهنوردی در واقع رسیدن به انتهای مطلق است. او رسیدن به انتها را با صعودهای پی در پی انجام میدهد. شارما، بدون هیچ اثری از وجود یک پروژه از پیش تهیه شده، صعودهای مداومی دارد که وی را متمایز میکند. غیر از آدام اوندرا، او تنها فردی است که از سختترین مسیر تایید شده جهان، La Dura Dura صعود کرده است.
علیرغم اینکه وی در دورانی به کوهنوردی روی آورد که باشگاههای فراوانی وجود دارد، و به اصطلاح از نسل ورزشگاه است، اما او ترجیح میدهد که در مسیر کوهنوردی، به یادگیری بپردازد. وی برای این کار به سبک زندگی عشایری زندگی میکند و همین ویژگیها، او را در بین کوهنوردان برتر قرار داده است. عشق او به soloing در آبهای عمیق به این دلیل است که در صورت بروز مشکل، میتواند بدون ترس از مرگ، به صعود خود ادامه دهد.
«ماهیت کوهنوردی این است که بفهمم تا کجا میتوانم خودم را تحت فشار قرار دهم، داشتن آزادی و رهایی از تجهیزات و وسایل، باعث یافتن نهایت سختی و دشواری خواهد شد که میتوانیم تحمل کنیم»
3- الکس هانولد
Alex Honnold
متولد: 17 آگوست 1985
محل تولد: ساکرامنتو، کالیفرنیا، ایالات متحده آمریکا
تخصص: سرعتی/صعود آزاد یا فری سولو
برجستهترین صعود: Freerider in Yosemite، ایالات متحده آمریکا- اولین صعود صخره نوردی بدون طناب در El Capitan سال 2017
شاهکارهای دیدنی هانولد، با آموزش منظم، تمرکز بر روی آمادهسازی، سازگاری و یک ذهنیت منحصر به فرد حاصل میشود. واقعا چگونه امکان دارد بدون طناب از یک دیوار غول پیکر مانند El Capitan صعود کنید بدون اینکه ذره ای ترس داشته باشید؟
هانولد قبل از انجام حرکات، آنها را در ذهنش تجسم میکند و دنباله ای از حرکات را به خاطر میسپارد. این کار به او اعتماد به نفس میدهد. از موقعیتهای ترسناک در ذهن خود عبور میکند تا شعاع راحتی خود را گسترش دهد و صعودهای خود را با زمان سنجی دقیق، مدیریت میکند. از مهمترین ویژگیهای وی، سرعت و تکنیک جابجایی مکان، بدون توقف در کوهنوردی است که او را در جمع 11 کوهنورد برتر قرار داده است.
«من در حقیقت صعود را با سرعت انجام نمیدهم، بلکه در بین راه خسته نمیشوم و سرعتم نسبت به شروع، کاهش نمییابد. اگر روی محدودیت جسمی خود، بیش از اندازه تمرکز کنید، بهبود دادن آن برای شما دشوارتر میشود. بهتر شدن نیاز به فداکاری و تمرکز فراوانی برای بهبود کاستیها دارد.»
4- آشیما شیرایشی
Ashima Shiraishi
متولد: 3 آوریل 2001
محل تولد: نیویورک، ایالات متحده آمریکا
تخصص: صعود اسپرت
برجستهترین صعودها: Open Your Mind Direct و Ciudad de Dios در سانتا لینیا، اسپانیا – جوانترین صعود کننده به مسیر درجه 9a / 9a+ در سال 2015
قد شیرایشی کمی بیش از 150 سانتیمتر است، و این قد ممکن است باعث عدم توانایی برای حرکتهای بزرگ باشد، اما در مقابل نیز به نسبت وزنهای بالا، از چابکی بیشتری برخوردار است و داشتن انگشتان پر توان، به وی کمک کرده تا بتواند به راحتی مانند عنکبوتی از لبههای صخره عبور کرده و بالا برود.
او کار خود را در این رشته، با صخرههای سنترال پارک در سن 7 سالگی شروع کرد. او یک روتین و رژیم بدنسازی شدید دارد و از یک تکنیک مخصوصی با نام رقص butoh برای تمرکز ذهن استفاده میکند. این کار یک هنر تجربی ژاپنی است که توسط پدرش انجام میشده است. شیریاشی اذعان داشته که راز موفقیتش در این کار، لذت بردن از آن است!
«اگر نخواهید که از کار خود لذت ببرید، برای انجام آن، دچار استرس خواهید شد و اعتماد به نفس خود را از دست خواهید داد. هدف من، ترغیب کردن افراد به انجام کاری است که از صمیم قلب آن را دوست دارند و برای آن تلاش میکنند.»
5- الکس مگوس
Alex Megos
متولد: 12 آگوست 1993
محل تولد: ارلانگن، آلمان
تخصص: صعود اسپرت / بولدرینگ
برجستهترین صعود: Estado Critico in Siurana، اسپانیا- سختترین صعود آنسایت (صعود به مسیر جدید برای اولین بار، با رتبهبندی مخصوص) در سال 2013
مگوس، توانایی فوقالعادهای برای تسلط بر مسیرهای دشوار در کمترین زمان ممکن، انتخاب و صعود به مسیرهای جدید و ناشناخته برای نخستین بار و تکرار صعود برای کاهش رکورد زمانی خود دارد. او تمرکز زیادی روی تمرین و ارتقاء تکنیک دارد، اما رویکرد اصلی او، تنها یک بار صعود است.
او دارای قدرت انگشتان باورنکردنی و ظرفیت بی هوازی بالا برای عملکرد بالا در دورههای کوتاه مدت است. سرعت حرکت سریع و عدم توجه به نکات بی اهمیت، همچنین آنالیز نحوه استفاده از حرکات تمرین در موقعیتهای جدید، نکاتی است که او را در بین کوهنوردان برتر قرار داده است.
«دلیل اصلی شکست شما، عوامل محیطی نیست. اینکه هوا گرم یا سرد بود یا سطح لغزنده بود، باعث شکست نشده است بلکه شکست تنها به دلیل ضعف شماست!»
6- آلن رابرت
Alain Robert
متولد: 7 آگوست 1962
محل تولد: دیگواین، فرانسه
تخصص: سولو آزاد شهری
برجستهترین صعود: برج خلیفه در دبی – اولین صعود از بلندترین ساختمان جهان سال 2011
رابرت به دلیل صعودهای پی در پی، بدون طناب از آسمان خراشهای معروف، به مرد عنکبوتی شهرت دارد.
مهارتهای او را نمیتوان با سایر افراد موجود در لیست مقایسه کرد اما توانایی او در صعودهای شهری به طور دائم، تواناییهای منحصر به فرد او را مشخص میکند.
او تکنیکهایی را که صخرهنوردان برای یافتن مسیر صعود در شکاف بین سنگها و حفرههای مناسب جهت صعود استفاده میکنند، برای پیدا کردن پنجره، طاقچه و برآمدگیهای ساختمان به کار میگیرد تا بتواند از آن صعود کند. وی تا به امروز بیش از 100 صعود موفق داشته و جزو کوهنوردان برتر شناخته می شود. از جمله آنها میتوان به خانه اپرای سیدنی، برجهای پتروناس، برج ایفل و برج خلیفه اشاره کرد
«هنگامی که به کوهنوردی آزاد رفتم، علاقه خود را پیدا کردم: خلوتی آمیخته با نشاط و شور گرفتار شدن در مکانی بین مرگ و زندگی»
7- ساشا دی گیولیان
Sasha DiGiulian
متولد: 23 اکتبر 1992 (26)
محل تولد: اسکندریه، ویرجینیا، ایالات متحده آمریکا
تخصص: صعود اسپرت/ صعود چند قدم (استراحت بین فواصل زمانی)
برجستهترین صعود: Mora Mora در جزیره Madagascar – اولین صعود کننده زن و دومین صعود آزاد در سال 2017
قد و قامت کوچک DiGiulian یک مزیت بزرگ برای صعودهای با شیب بالا است و برای استفاده بیشتر از آن، تمرکز خود را به جای حرکتهای قدرتی بر روی تکنیکهای پویا قرار میدهد. حرکتهای سریع و قدرتمند در کنار تفکر مثبت و توجه به کار پاه او موقعیت بدن، از ویژگیهای کار اوست.
او فردی قدرتمند است و هرگز تسلیم موقعیتهای سخت نمیشود. به طور مداوم تمرین میکند. با استفاده از 6 روش، با نامهای سرما درمانی، ماساژ Graston، درای نیدلینگ (سوزن خشک)، سونای اینفرارد (اشعههای مفید خورشید)، فوم رولر (غلطک اسفنجی) و استراحت ساده، به تقویت و ریکاوری میپردازد.
«من در هر حالی خوشبین هستم حتی اگر در حال سقوط باشم. کم اتفاق میافتد که در کوهنوردی افکار منفی داشته باشم. این کار تنها برای لذت بردن است.»
8- دانیل وودز
Daniel Woods
متولد: 1 آگوست 1989
محل تولد: ریچاردسون، تگزاس، ایالات متحده آمریکا
تخصص: بولدرینگ
بزرگترین صعود: Creature of the Black Lagoon در Rocky Mountain NP، ایالات متحده آمریکا – اولین صعود از سختترین سنگنوردی جهان (2016)
وودز بسیار کمال گراست و در رابطه با کوهنوردی کاملا وسواس دارد. این اهمیت، باعث ارتقا سطح وی شده است و توانسته است مسیری با درجه سختی V15 (دومین درجه سخت تایید شده) را بیش از افراد دیگر طی کند.
او در عین اعتماد به نفس و فروتنی، بسیار دقیق و وظیفه شناس است. با دقت تمام فیمهایی را که موثر هستند را تماشا و نکات مهم برای صعود را مطالعه میکند. این کارها به وضوح در کوهنوردی وی تاثیر مثبت داشته و او را در جمع کوهنوردان برتر قرار داده است.
«من فکر میکنم برای انجام یک کار درجه یک، شما باید زوایای پنهان شخصیت خود را بیابید و برای انجام به آن علاقمند باشید.»
9- تامی کالدول
Tommy Caldwell
متولد: 11 آگوست 1978
محل تولد: پارک استس، کلرادو، ایالات متحده آمریکا
تخصص: دیوارهنوردی آزاد
بزرگترین صعود: Dawn Wall in Yosemite NP، در USA – اولین صعود آزاد از این مسیر فوق العاده چالش برانگیز در El Capita سال 2015
کالدول یک سوپراستار با سابقه در کوهنوردی است که علیرغم داستان زندگی پر پیچ و خم وی، شامل آدمربایی، طلاق و یک فاجعه شغلی که منجر به قطع شدن انگشتش شد، هنوز در نقطه اوج خود و در جمع کوهنوردان برتر قرار دارد.
عزم و اراده او برای غلبه بر این انگشت گمشده او را به یک فرد افسانهای در دیوارهنوردی تبدیل کرد. تمایل به تمرکز روی آموزشهای داخل سالن به افراد، او را در این سطح نگه داشته است. درست در سال گذشته، او و الکس هانولد رکورد صعود سریع به قله ال کاپیتان را با 2 ساعت و 10 دقیقه و 15 ثانیه ثبت کردند.
«من معتقدم موفقیتهای من در درجه اول از توانایی طبیعی حاصل نمیشود. من از نظر ژنتیکی ساخته شدهام تا یک کوهنورد بسیار خوب باشم اما چیزی که بیشتر اهمیت دارد، انگیزه و نگرش است.»
10- انگی ایدر
Angy Eiter
متولد: 27 ژانویه 1998
محل تولد: Arzl im Pitzal، اتریش
تخصص: کوهنوردی اسپرت
برجستهترین صعود: La Planta de Shiva در Villanueva del Rosario، اسپانیا – سختترین صعود توسط یک کوهنورد زن سال 2017
ایتر قهرمان چهار دوره کوهنوردی در سالن است و از این تجربه، برای کوهنوردی فضای باز استفاده کرده است. دلایل موفقیت وی، تلاش فراوان و تسلیم نشدن در شرایط سخت است
پس از دو بار شکست در صعود La Planta سال 2015، او بسیار مصمم بود که این صعود را با موفقیت انجام دهد. هفت بار به عقب برگشت تا قسمتهای مختلف را مجدد امتحان کند، شبیه سازی دقیق گیرهها و حرکات روی یک دیوار کوهنوردی را در خانه درست کرد و فیلمهای آدام Ondra را در این مسیر تماشا کرد. سرانجام دو سال بعد به هدف خود رسید و اینگونه به جمع کوهنوردان برتر راه یافت.
«باید بتوانید در یک لحظه خاص، بهترین عملکرد ممکن را ارائه دهید. این کار شما را به موفقیت میرساند.»
11- جیم رینولدز
Jim Reynolds
متولد: 1995
محل تولد: ویورویل، کالیفرنیا، ایالات متحده آمریکا
تخصص: انفرادی / سولو آزاد
برجستهترین صعودها: The Nose on El Capitan در Yosemite، آمریکا- سریعترین صعود سال 2017 ؛ Afanassieff در Cerro Fitz Roy، پاتاگونیا، آرژانتین – اولین صعود / فرود انفرادی آزاد(فری سولو) در سال 2019
رینولدز که به عنوان «اسب سیاه» در بین کوهنوردان برتر شناخته میشود، پیش از سولو در Cerro Fitz Roy در ماه مارس، اتفاق چشمگیری را با زمانی فوقالعاده، در یوسمیت و در حالی که برای تیم جستجو و نجات پارک کار میکرد، رقم زد.
این دانشآموخته رشته بازرگانی و تجارت، پیش از این که روی دیوارها پای بگذارد بیشتر به خاطر سرگرمیها و بازیهای دیگر معروف بود. وی میگوید، این بازیها به او کمک میکنند تا از نظر روحی و جسمی آمادگی پیدا کند.
«(سولو آزاد) یک کار روحانی و شخصی است. این کار، حضور همزمان خوشبختی و بدبختی را دارد. من خوشبختم چون در این کار مهارت دارم، اما این کار بدبختی است زیرا شما آگاهید که این کار، میتواند به افرادی که دوستشان دارید صدمه بزند.»