از صعود نمادین که لین هیل بر دماغهی ال کاپیتان انجام داد، تا مسیری که آنجلا ایتر La Planta de Shiva ۲۵سال بعد طی کرد، همهی این زنان کوهنورد و صعودهای افسانهای آنها بهترینهای تاریخ را تشکیل میدهند.
25 سال پیش بود که لین هیل دنیای کوهنوردی را شگفت زده کرد. در زمانی که مردان این ورزش را تحت سلطه خود داشتند، وی بدون هیچ گونه حمایتی، از دیواره ال کاپیتان پارک ملی یوسمیتی بالا رفت و از 900 متر گرانیت نرم صعود کرد. او این کار را فقط با استفاده از دست و پا و بدون هیچ کمکی انجام داد. قسمت جالب این افسانه آنجا بود که او نه تنها اولین زنی است که ال کپیتان را کشف کرد ، بلکه اولین کسی بود که این کار را انجام داد. او معتقد بود که سنگ یک سطح عالی است و صعود او دقیقاً این را ثابت کرد.
وی گفت: «مهم نیست که تفاوت های جسمی ما چه باشد، با ترکیب بینظیر بینایی، میل و تلاش، هر نوع صعودی ممکن است. کوتاه یا بلند، زن یا مرد، سنگ محیطی عینی است که برای همه یکسان است.»
هیل از آن زمان الهامبخش افراد بسیار زیادی بود تا از او پیروی کنند و جایگاه خود را در میان بزرگترین کوهنوردان جهان تقویت کنند. در اینجا ما به بررسی دو گروه افسانه ها و نسل جدید میپردازیم
زنان کوهنورد افسانهای
جانکو تابی یکی از زنان کوهنورد ژاپنی
زنان کوهنورد
او یکی از زنان کوهنورد بود. کوهنوردی تنها شغل و رشتهی او نبود. اما او قبل از صعود دیواره غول پیکر هیل به خوبی ظاهر شد و اولین زنی بود که در سال 1975 به قله اورست رسید. علیرغم اینکه در کودکی بسیار ضعیف بود، و در زمانی زندگی میکرد که کلیشههای جنسیتی قوی و محدود کننده بودند ، او توانست پیشگام کوهنوردی شود و در سال 1969 باشگاه کوهنوردی بانوان را تاسیس کرد. زیرا بسیاری از مردان از همراهی با او خودداری کردند.
او به عنوان بخشی از یک تیم ژاپنی متشکل از زنان کوهنورد از اورست بالا رفت و همه آنها در حین بالا رفتن از بهمن مردند و به خاک سپرده شدند. وی گفت: «من قصد نداشتم اولین زن اورست باشم. من فقط میخواستم به کوهی صعود کرده باشم. فقط به این دلیل که من اولین زن بودم، محیط پیرامون من بسیار تغییر کرد.»
در سال 1992، یک سال قبل از صعود هیل به دماغه ، Tabei هفت قلهی بلند (لیست مسنر) را به پایان رساند و او را در میان بزرگترین زنان کوهنورد جهان قرار داد.
لین هیل از زنان کوهنورد آمریکایی
لین هیل
لین هیل، یکی از پیشگامان صعودهای آزاد (فری سولو) در دهه های 1980 و 90 بود. او یکی از اولین زنان کوهنورد بود که واقعا توانست در صخرهنوردی اثری ایجاد کند و علامتی از خود باقی بگذارند. او اولین صعود آزادانه دماغه در ال کاپیتان را به نام خود ثبت کرد.
وی گفت: «ما سعی کردیم مسیرهایی را طی کنیم که ما را ملزم میکرد دربارهی خطرات تصمیم گیری کنیم. در واقع به خاطر ندارم كه از صعود کردن عقبنشيني كنم ، بلكه همه كارهاي لازم را براي صعودهايي انجام دادم كه فكر ميكردم مي توانم انجام دهم.»
هیل 14 ساله بود که ورزش را شروع کرد ، اما فقط در مدت چهار سال سختترین مسیر صعود توسط یک زن را به آن نقطه انجام دهد. او در سال 1993، 4 روز طول کشید و به دماغه صعود کرد و سپس سال بعد این کار را در یک روز انجام داد و همه را متحیر کرد. این صعودها باعث شد او به یک سوپراستار تبدیل شود، از Sports Illustrated گرفته تا نمایش دیوید لترمن در ایالات متحده در همه جا حضور داشت.
کاترین دستیویل زن کوهنورد فرانسوی
زنان کوهنورد
در همان زمان که هیل مشغول انجام کار خود در آمریکا بود، کاترین دستیوئل در حال مبارزه با صخرههای اروپا بود و در سال 1992 اولین زنی بود که به صورت انفرادی توانست به Eiger’s North صعود کند.
دستیوئل مهارت های خود را در سنگفرش در فونتنبلو و کوهنوردی در کوه های آلپ آموخت و یکی از پرتلاشترین زنان کوهنورد بود. چوکا در بوکس و برج ترانگو از صعودهای برجسته وی بود . اما احترامی که شایسته او بود را تنها پس از صعود به ایگر به دست آورد.
وی یادآوری میکند: «بعد از ترانگو، یک یا دو نفر گفتند که جف (مرد کوهنوردی که همراهش بود) همه راه من را هدایت کرد. این درست نبود، اما در آن زمان مردم هنوز میگفتند: تو یک دختر هستی پس دوم شو.»
بث رودن آمریکایی
بث رودن در صحنه بزرگ کوهنوردی در دهه 1990 در یوسمیتی جای گرفت و به عنوان یکی از زنان کوهنورد از یکی از بزرگترین صخرهها صعود کرد.
او که در اصل بیشتر در مسابقات کوهنوردی و با دقت در پیشروی شرکت میکرد، هنگامی که به پارک اسمیت راک در اورگان، ایالات متحده رفت، تلاش کرد از مسیری جدید به نام To Bolt or Not To Be مسیر را طی نماید و به اتمام برساند. او در طی مسیر با لین هیل ملاقات کرد، که توانایی های او را دید و او را دعوت به همراهی با آنان کرد. او در ماداگاسکار کوهنوردی میکرد. هنگامی که او به آمریکا بازگشت، به صخرههای Yosemite نقل مکان کرد، با تامی کالدول اعجوبهی کوهنوردی آشنا شد و آنها به زوج طلایی کوهنوردی تبدیل شدند.
آنها با هم اولین کسی بودند که در سال 2000 به El Capitan صعود کردند و سپس، پس از صعود در قرقیزستان، این عاشق کوهنوردی به مدت یک سال همراه با کالدول هیل به جایگاه دوم و سوم صعود کردند. این کار به دنبال صعود به دماغه در سال 2005 بود.
وی گفت: «رفتن به دماغه ال کاپیتان آرزوی مادام العمر من بود.من از سالی که لین این کار را انجام داد ، شروع به کوهنوردی کردم. هر کمپانی که وارد می شدم ، هر سالن ورزشی که میرفتم ، پوستر لین را داشت.» تنها اینکه مثل او شوم، حتی قبل از اینکه بفهمم ال کپ چیست، باعث شد این آرزو را داشته باشم.
در سال 2008، رودن سخت ترین صعود یوسمیتی را پس از آن انجام داد.، 8c + (5.14cکه بسیاری از کوهنوردان، از جمله رون کاک را شکست داده بود. از آن زمان تاکنون کسی از آن صعود نکرده است.
زنان کوهنورد نسل جدید
ساشا دی جیولیان آمریکایی
دی جولیان
ساشا دی جیولیان که امروزه به عنوان یکی از بهترین کوهنوردان جهان شناخته میشود ، بیش از 30 صعود اول زنان و هشت صعود اول مشترک با مردان را در کارنامهی خود دارد.
وی با الهام از هیل، هفت سالگی کوهنوردی را شروع کرد و پس از جوزونه برزیارتو اسپانیایی و شارلوت دوریف فرانسوی، سومین زنی شد که در مسیر 9a (5.14d’ و در رودخانه قرمز کنتاکی صعود کرد.
وی میگوید: اولین صعودها و اولین صعودهای زنانه افتخاراتی و معیارهای تاریخی در ورزش ما هستند. به هر دو این مقامها و صعودها باید اهمیت داد و آنها را برجسته کرد. واضح است که اگر زنان بتوانند صعودهای اولیه بیشتری انجام دهند، به طور کلی اینمقام ها را جابه جا میکنند.
DiGiulian موفق شده برای به دست اوردن صعودهای بزرگ به دور دنیا سفرنماید. یکی از افتخارات او صعود Magic Mushroom در جبهه شمالی ایگر سوئیس در سال 2015، و اولین صعود به یوسمیت در سال 2017 بود
مارگو هیز آمریکایی
مارگو هیز هنگامی توانست پرچم افتخارات زنان را بالا ببرد که اولین صعود توسط یک زن را به 9a + (5.15a) در La Rambla، اسپانیا، در فوریه 2017 انجام داد. او رکورددار 9 بود ، قبل از اینکه آنجلا ایتر آن را به 9b برساند (5.15b)
هیز در 8 سالگی در ژیمناستیک در مسابقات سطح کشوری شرکت کرد ، اما دو سال بعد کوهنوردی را شناخت و مهارتهای خود را در تیم بولدر ABC بهبود بخشید. در سال صعود به La Rambla، او 14 مسیر با 5.14a و سختتر را طی کرد.
وی گفت: وقتی به قلههای La Rambla صعود کردم، سیل احساسات مرا در بر گرفت به شدت گریه میکردم. فکر میکنم ترکیبی از شادی و ناباوری بود. من هرگز و هرگز آن لحظه را فراموش نمیکنم.
هیز طی هفت روز 17 تلاش برای تکمیل صعود به La Rambla انجام داده بود و پس از رسیدن به موفقیت این رشته را دنبال کرد.
Anak Verhoeven
ملیت: بلغار
Anak Verhoeven با این حال که بیشتر به عنوان یک کوهنورد مسابقه شناخته میشود، اما سال گذشته اولین زنی بود که اولین صعود را به 9a + (5.15a ) ، در Sweet Neuf در فرانسه انجام داد.
او کوهنوردی را با والدین خود فقط در چهار سالگی آغاز کرد، اما تمرکز خود را بیشتر بر روی کوهنوردی مسابقهای گذاشت. در سال 2015 برای اولین بار مسیر خود در 9a (5.14d) Era Vella در اسپانیا طی کرد. Sasha DiGiulian الهامبخش او بود و به او امید میداد تا آن را امتحان کند. در کل، او اکنون 34 مسیر را با سرعت 8b + (5.14a) یا حتی سخت تر انجام داده است.
Angela Eiter
ملیت استرالیایی
زنان کوهنورد
نجلا ایتر ، کوهنورد برتر مسابقات بود. او در اکتبر 2017، توانست به عنوان اولین زن به 9 La (5.15b) در La Planta de Shiva صعود کرده و در خارج از کشور خبرساز شود. فقط دو کوهنورد – آدام اوندرا و کریس شارما – اینمسیر را سختتر طی کردهاند.
وی گفت: من واقعاً دوست دارم كه زنان موانع را پشت سر بگذارند و محدودیت ها آنها را به سمت جلو هل دهد.
زنان ورزشکار بسیاری وجود دارند که این صعود را انجام دادهاند و بسیاری دیگر از ورزشکاران نیز در حال انجام صعودهای برتر از این هستند.
ایتر در سن 11 سالگی کوهنوردی را آغاز کرد . او اولین عنوان جهانی خود را در 17 سالگی به دست آورد و در حالی که 21 ساله بود، اولین بار در فضای باز 8c + (5.14c) کافه کلودیو ایتالیا صعود کرد. او در سال 2014 با صعودهای هادس و بیگ چکش در زادگاه خود در اتریش و یک سال بعد در Era Vella اسپانیا، هنگامی که برای اولین بار آزمایش در La Planta de Shiva را انجام داد، به 9a (5.14d) رسید.
Ashima Shiraishi
ملیت دو رگهی آمریکایی ژاپنی
اشیما شیرایشی، جوانترین کوهنورد نسل جدید ، تنها در سن 13 سالگی دومین صعود خود به عنوان زن کوهنورد را در مسیر 9a / 9a + (5.15d / 5.15a) ثبت کرد و در حال حاضر به عنوان بهترین کوهنورد نوجوان شناخته میشود.
او با پدرش در سن شش سالگی صعود به رات راک را شروع کرد و قبل از اینکه به عنوان جوانترین صعود کننده درجه 8c + (5.14c)، در دود جنوبی در Red River Gorge، نشانی بزرگ به دست آورد، صخره نوردی قهار بود.
شیرایشی میگوید: من همیشه فکر میکردم که همان قدرت بچه.ها را دارم و میدانستم که قادر هستم آنچه ممکن است را نشان دهم. این زیبایی کوهنوردی است – همه شما میتوانید از مسیرهای مشابه بالا بروید. این چیزی است که دختران میتوانند.
در سال 2015، شیرایشی اولین صعود خود در درجه (5.14d) را در Open Your Mind Direct انجام داد. در ابتدا ادعا میشد درجه سختتری است، در واقع سختترین صعود تاکنون توسط یک زن بوده است. این ادعا به دلیل شکستگی در نزدیکی قله بود. اما در نهایت در سطح اصلی خود تأیید شده است. او در همان سفر یک درجه پیشرفت کرد. و توانست عنوان دومین زنی را ازآن خود کند که مقیاس 9a / 9a + (5.14d / 5.15a) را در Ciudad de Dios گرفت، و بسیار ممکن است که روزی او کسی باشد که پرچم خود را بالاتر برافرازد.
اولی اشتک کوهنورد متولد 4 اکتبر 1976 در لانگناو در شرق برن سوئیس بود. او یکی از سرشناسترین کوهنوردان زمان خود شناخته میشود. او در محلهای در نزدیکی اینترلاکن سوئیس به نام رینگبرگ زندگی میکرد. وی در سن 40 سالگی در 30 آپریل 2017 در جریان حادثهای در نزدیکی کوه نوپتسه در حال صعود به قله درگذشت. به او به خاطر توانایی در صعود و چابکیاش لقب «ماشین سوئیسی» را داده بودند.
خلاصه ای از زندگی اولی اشتک
او در سن 12 سالگی به عضویت باشگاه آلپ سوئیس درآمد. او در همان زمان شیفتگی عجیبی به طبیعت، قله و پرتگاه نشان میداد. در یک روز اشتک در حال کوهنوردی به همراه تنجی شرپا در اولین مسیر قله لوتسه اورست بود. رشتهای متصل به قلهای به ارتفاع 8.848 متر که یکی از بلندترین قلههای جهان به حساب میآید. لوتسه که ارتفاعی به اندازه 8.516 متر دارد در رده چهارم لیست بلندترین کوهستانها میباشد.
لقب ماشین سوئیسی را به این دلیل به او دادند زیرا او در 18 سالگی اولین صعود خود را به قله محلی جبهه شمالی ایگر داشت. او این مسیر و راه کوهنوردی را ادامه داد و در دوران حرفهای انفرادی خود بسیار درخشید.
در سال 2009 و 2014 به او جایزه پایلوت اودور را دادند که مهمترین جایزه در حرفه کوهنوردی میباشد. او توانسته بود رکورد سریعترین صعود به قله ایگر در 2 ساعت و 22 دقیقه و 50 ثانیه به ثبت برساند. او این کار را نه تنها یکبار بلکه 3 بار انجام داد. او علاوهبر اینها توانست جبهه جنوبی قله آناپورنا را به تنهایی صعود کند. او توانست بدون استفاده از کپسول اکسیژن به قله اورست صعود کند. همچنین وی در دوران حرفهای خود 82 قله آلپ که بالای 4000 متر ارتفاع داشتند را در 62 روز صعود کرد.
اولی اشتک در دوران کوهنوردی خود تکنیک تازهای برای صعود به قلهها انجام میداد. او معتقد بود که سریع بودن فاکتور بسیار مهمی برای عدم ریسکپذیری است.
در 23ام می خانواده کوهنورد سوئیسی اولی اشتک؛ یک خدمات یادبود عمومی در محله اینترلاکن سوئیس را اداره میکردند. این یابود نزدیک به یتیم خانهای در رینگبرگ و کوهستان برنس اوبرلند بود. جایی که اولی اشتک اولین دستاوردهای کوهنوردی خود را تجربه کرد.
شخصیت جالب مردی از جنس کوهنوردی
«کاریزماتیک»، گرم و فروتن؛ اشتک به همه چیز شبیه بود مگر یک ماشین. فردی بود که با آدمهای غیرکوهنورد ارتباط برقرار میکرد، کاری که اکثر آلپنیست ها انجام نمیدادند. او برای این کار مشکلات را آسان گرفت. او با اتکا بر شخصیت خوب خودش توانست تا دوستان بیشتری بدست بیاورد و روی حامیان خود تاثیر بگذارد.
او از مربی المپیک و زبان ورزشکاری استفاده میکرد که برای غیرکوهنوردان نیز قابل درک باشد. این کار حسادت را در میان هم سن و سالانش پرورش داد و برای بعضیها در رابطه با موفقیتهای او سوالاتی را ایجاد میکرد. صعود اشتک از یک مسیر جدید در جبهه جنوبی آناپورنا در اکتبر 2013 بهترین مثال برای این موضوع بود. او به تنهایی در سختترین مسیر هنگام شب در وضعیتی خطرناک و غیرقابل تصور به قله صعود کرد. حتی او دوربین و جی پی اس خود را هم هنگام صعود از دست داد.
دو شرپای (هیمالیایی) شاهد آن بودند که او توانست با یک هدلایت بر تمامی مشکلات راه غلبه کند. همین اتفاق هیئت منصفه را قانع کرد تا جایزه پایلوت اودور را به او بدهند که دومین جایزه او به حساب میآمد. موفقیتهای اشتک به عنوان نقطه عطفی در تاریخ کوهنوردی به حساب میآید.
اولی اشتک کوهنوردی بسیار سرسخت بود و قلههای فراوانی را توانست صعود کند.
موفقیتهای اولی اشتک در کوهنوردی
سال 2009 صعود به قله (8034) متری گاشربروم ۱- مسیر عادی
سال 2009 صعود به قله (8485) متریی ماکالو – مسیر عادی
سال 2011 صعود به قله (8027) متری شیشاپنگما – جبهه جنوبی به صورت انفرادی
سال 2011 صعود به قله (8188) متری چوآیو – جبهه غربی به همراه دان بویی 18 روز پس از صعود شیشاپنگما
سال 2012 صعود به قله (8848) متری اورست – مسیر عادی بدون استفاده از ماسک اکسیژن
سال 2013 صعود به قله (8091) متری آناپورنا – جبه جنوبی به صورت انفرادی و مجموعا 28 ساعت زمان بالا رفتن و پایین آمدن.
سال 2014 دریافت دومین جایزه پایلوت اودور
سال 2015 فتح 82 قله آلپ بالای 4000 متر در 62 روز. او این کار را با (دوییدن بین کوهها، دوچرخهسواری و پاراگلایدینگ انجام داد.)
سال 2015 زدن رکورد 2 ساعت و 28 دقیقه دانی آرنولدز با زمان 2 ساعت و 22 دقیقه و 50 ثانیه در صعود به قله آیگر.
صعود به قله جوبیلی دیاموند
در سال 2012، با صعود اورست بدون تجهیزات اکسیژن، سالگرد صعود «دیاموند جوبیلی» اورست با مشاجرهای در ارتفاع زیاد که استک و دو کوهنورد دیگر درگیر آن بودند، مخدوش شد.
سه کوهنورد- اولی استک از سوئیس، سیمون مورو ایتالیایی وجان گریفیت عکاس و کوهنورد بریتانیایی- در حال حرکت در مسیر جبهه لوتسه بودند که به جبه جنوبی کال منتهی می شود. که برای تلاش بعدی در مسیر جدید سازگار است. در همان زمان، تیمی از شرپاها ثابت گذاری میکردند. تا آنها از آن طنابها در اواخر ماه می هنگامی که هوا برای صعود در بهترین حالت است، به قله استفاده کنند. همانطور که این سه نفر از اردوگاه 3 از این طنابها به سمت چادر خود عبور میکردند، یک اتفاق بحثبرانگیز افتاد. شرپاها ادعا میكنند که یكی از آنها به یخی که سه غربی جدا کرده بودند اصابت داشته است. اتهامی كه به شدت رد میشود.
سه کوهنورد بعداً در یک نمایش خشونتآمیز توسط شرپاها در کمپ 2 مورد حمله قرار گرفتند. طبق یک گزارش شرپاها با پرتاب سنگ، مشت و لگد سه کوهنورد را مورد حمله قرار دادند. حتی طبق گفتههای اشتک حتی آنها توسط چاقو نیز تهدید شده بودند. مورو ادعا میکند که آنها آنقدری ترسیده بودند که به سرعت کوه را از مسیری خطرناکتر پایین آمدند. مسیری به پایین که معمولا برای اجتناب از ملاقات با افراد دیگر استفاده میشد.
در مراسم ترحیم اشتک، اد داگلاس ادعا می کند:
«این رویداد که به سرعت همهگیر شد؛ اشتک را که در این کار کاملا بیگناه بود کاملا دلسرد و افسرده کرد.»
«موفقیت او برای صعود به جبهه جنوبی قله آناپورنا در سال 2015 واکنشی بود به تمام بدبختیهای آن ماه.»
سال 2015 برای اولی اشتک
خیلیها معتقدند که برجستهترین لحضات زندگی اولی اشتک در تابستان 2015 اتفاق افتاد. جایی بود که توانست 82 قله آلپ اروپا که بالای 4000 متر ارتفاع داشتند را به همراه گروه زیادی از همراهان باتجربه خود صعود کند. دوچرخهسواری، دوییدن و حتی پاراگلایدینگ در بین کوهها از جمله کارهای اولی اشتک در آن زمان بود. تور گروه میش- مش کوههای آلپ به همراه اشتک توانست 82 قله را در 62 روز صعود کند.
اولی اشتک کسی بود که علارغم بسیاری از آلپنوردان آخر هفته ای می دانست چه خطرهایی را به جان می خرد. او تجربه ای گران بها به اندازه ده ها سال تمرینات تخصصی داشت که به او کمک می کرد تا بر مشکلات غلبه کند. او تعصبی مثال زدنی برای تمرین کردن و آماده شدن داشت.
طی یک برنامه تمرینی عاقلانه و کنترل شده ، اشتک به سطحی از آمادگی جسمانی برابر با بسیاری از ورزشکاران المپیکی رسید. او حتی پیشگام رویکرد «سریع و سبک/ سبکبار» کوهنوردی بود؛ به این معنی که برای مدت زمان کمتری در معرض خطر عینی قرار میگرفت.
اشتک در کوه نوردی احمق نبود و قبل از هرچیز ذهن خود را هم مانند عضلات دیگرش تقویت میکرد. سالها تمرین او را به همچین کوهنورد ماهری تبدیل کرده بود.
آخرین ماموریت
نقشه جاهطلبی اشتک این بود که بدون کپسول اکسیژن از طریق سختترین مسیر صعود، قله را صعود کند. جزئیات حادثهای که برای او اتفاق افتاد و سبب مرگ او شد هنوز علنی نشده است. گرچه عموم او را کوهنوردی میشناختند که علاقه به فتح قلهها به صورت انفرادی را داشت.
خاکستر او را به سوئیس طی یک مراسم سنتی بودایی در نزدیکی صومعه کاتماندو بازگرداندند. طبق گزارشی از عکاس ای اف پی که در صحنه بود؛ محل توسط راهبانی با روپوش که دعاگو بودند محاصره شده بود. خانواده نزدیک اشتک و همسر او نیکول به همراه موسیقی که در محل در حال پخش بود با او خداحافظی کردند.
در اعلامیه ای در اوایل ماه می خانواده اشتک از تمامی هواداران، دوستان و هم دانشگاهیهای اشتک که برای حمایت آمده بودند تشکر کرد.
اولی اشتک در آخرین صعود خود دچار حادثه شد که سبب مرگ او گشت.
این رویداد در ساعت 4 بعد از ظهر روز 23 می در مرکز کنگره کروسال اینترلاکن برگزار شد. جایی که انجمن نزدیک گریندل والد، نزدیک به ایگر، تصمیم گرفتند تا یک قسمت از کوه معروف را به نام کوهنورد فقید بنامند.
در حالی که دلایل دقیق مرگ اشتک ناشناخته مانده است، هر کوهنورد واقعی ترجیح می دهد یک روز دیگر صعود کند تا اینکه احمقانه زندگی خود را به خطر بیندازد.
با شناخت این کاوشگران مدرن با ماجراجوییهای آنها در ارتفاعات کوهها، اعماق دریاه تا سریعترین صعود آناپورنا،همراه شوید.
کاوشگران مدرن خواه در زمان رکوردشکنی و صعود به بلندترین قلههای جهان و یا کشف گونههای جدید در اعماق اقیانوسها، ماجراهای خود را با بالاترین سطح از هیجان دنبال میکنند. در این مطلب با این مردان و زنان کاوشگر که در سراسر جهان رکورد میزنند آشنا شوید.
از صخره نوردی و غواصی در غار تا سفرهای قطب جنوب و کوهنوردی آزاد در کوهستان، همراه این کاوشگران مدرن باشید که شاهکارهای گفته شده در این مطلب تنها آغاز کار آنهاست.
آندره بارگیل
آندره بارگیل فقط یک چیز را میشناسد و ان هم اسکی کوهستانی است. این کاوشگر مدرن و ورزشکار شاخهی اسکی آزاد و کوهنوردی، اولین شخصی بود که در سال 2018 به وسیلهی اسکی از K2 دومین کوه بلند جهان، فرود آمد. عملی که قبلاً غیرممکن تصور میشد.
بارگیل در مورد چالشهای پیش روی خود هنگام حرکت در حین چنین فرود تاریخی صحبت کرد. «در این مسیر یک یا دو بخش شیبدار وجود دارد که باید در زمان مناسب از آنجا عبور کنید تا ایمن باشید. به این معنی که در زمان فرود آمدن با اسکی برف خیلی سخت یا نرم نبوده و همچنین خطر بهمن وجود نداشته باشد. خورشید دقیقاً روی نقاطی که به آن نیاز دارید بتابد. با این حال خیلی گرم هم نباشد. زیرا در غیر اینصورت در حین حرکت بلوکهای یخی بر روی سر خود خواهید ریخت.» از سفر بارگیل بهعنوان فصل جدیدی از کوهنوردی و اکتشافات اسکی در کوههای هیمالیا نام برده میشود.
نیرمال پورجا
نیرمال (نیمس) پورجا که با صعود سریع خود به شش قله بلند جهان فقط در عرض یک ماه شناخته شده است. به سرعت در حال تبدیل شدن به یکی از بزرگترین ستارههای ماجراجویی نپال است. در تاریخ 3 آوریل 2019، پورجا کوه 8،091 متری آناپورنا را فتح کرد و قبل از اینکه ماکالو را در 24 مه به پایان برساند، سفر خود را به دائولاگیری، کانچن جونگا، اورست و لوتسه ادامه داد.
هیچگاه ماجراهای این کاوشگران مدرن عاری از سختی نبوده است. پورجا نیز از این قاعده مستثنی نبود پس از صعود آناپورنا، اعضای تیم وی به مکانیابی و نجات یک پزشک گمشده که از مسیر دور شده بود کمک کردند. تلاش نجات به پورجا این فرصت را داد تا در آن روز برای بار دوم رکورد صعود سرعتی را بشکند.
تیم وی در طول مدت حضور در کانچن جونگا، همچنین سه مرد را که از کمبود اکسیژن بدحال شده بودند، را پیدا کرده و به آنها کمک کرند.
پورجا را دنبال کنید تا او پروژه خود را تا سال 2019 به پایان برساند. زیرا او قصد دارد فقط در هفت ماه 14 قله بیش از 8000 متر را صعود کند.
لئو هولدینگ
بسیاری ادعا میکنند که لئو هولدینگ چهرهی اصلی کاوشگران مدرن انگلیس است. او از 10 سالگی سنگنوردی را آغاز کرد. او سپس خانه خود را به Llanberis در شمال ولز منتقل کرد تا در نهایت قهرمان کوهنوردی داخل سالن نوجوانان انگلستان شود. او در برنامههای مشهور و پربینندهی تلویزیون انگلیس مانند Top Gear و Extreme Lives ظاهر شده و توانایی طبیعی خود را برای صعود به مسیرهای پیچیده نشان داده است.
هولدینگ در سال 2013 یک گروه کوهنوردی را به قله Ulvetanna در قطب جنوب هدایت کرد. جایی که تیم او مسیر جدیدی را در خط الرأس شمال شرقی ایجاد کردند. او اخیراً آخرین پروژه خود را به پایان رساند و 1600 کیلومتر مسافت را طی کرد تا به قلهی Antarctica’s Sceptre، دور ترین کوه جهان برسد.
برایان کاکوک
برایان کاکوک، یکی از کاوشگران مدرن در غارهای زیر آب، حضوری بیادعا در جامعه غواصی است. با اینحال یکی از چشمگیرترین سفرهای جهان را ثبت کرده است. کاکوک از پایگاه خود در باهاما به کشف کشتیهای غرق شده در نواحی بکر دریا و کشف بقایای حیوانات فسیل شده در غارهای طولانی و فراموش شده میپردازد.
اما علاقه واقعی او در نقشهبرداری از پرتگاهها، تونلهای غارنوردی و حفرههای آبی باهاما است. کاکوک با غواصی در فضاهای عمیق 103 متری، شبکه گستردهای بیش از 1000 حفره را کاوش میکند. کمتر از 20 درصد از این حفرهها نقشه برداری شده است.
کالین اوبرادی
کالین اوبرادی ماجراجو پس از تحمل سوختگیهای شدید در سن 22 سالگی که به عقیدهی برخی خطر جانی برای او داشت، رکورد سرعت هر دو مسابقهی گرند اسلم اکسپلورر و سون سومیت را به نام خودش ثبت کرد. وی سپس در طی 21 روز به صعود بلندترین قله های 50 ایالت آمریکا رفت. تا کنون کمتر از 300 نفر تلاش کردهاند تا این کار را انجام دهند.
کاری که او در ادامه انجام داد، توجه بسیاری را به خود جلب کرد. در اواخر دسامبر 2018، اوبرادی اولین کسی بود که قاره قطب جنوب را پشت سر گذاشت. او این کار را به صورت انفرادی و بدون هیچ پشتیبانی انجام داد. اندکی پس از طی کردن 128 کیلومتر در کمتر از 33 ساعت برای فالورهای اینستاگرام خود نوشت:
«در حالیکه 32 ساعت گذشته از چالش برانگیزترین ساعتهای زندگی من بود، اما باید صادقانه بگویم که این ساعات از بهترین لحظات زندگی من نیز بودهاند.»
اوشن رمزی
اوشن رمزی بیشتر به خاطر غواصی آزاد با کوسههای سفید بزرگ شناخته میشود. او با این کار باعث جلب توجه بیشتر به حفاظت از محیط زیست در سراسر جهان کمک میکند. در ماه ژانویه، از غواصی آزاد رمزی با یک کوسه سفید باردار با اندازه بیش از 6 متر فیلمبرداری شد.
این کار پلتفرم او را به صفحه اول رسانههای خبری سراسر جهان رساند.
رمزی در اوهو، واقع در هاوایی زندگی میکند. رمزی و اعضای تیم وی تا به امروز با بیش از 32 گونه کوسه به غواصی آزاد پرداختهاند و همچنان به کار خود ادامه میدهند.
مایک هورن
مایک هورن حرفه خود را براساس اکتشاف حرفهای بنا نهاده است. مایک بومی آفریقای جنوبی استوا را دور زده ، تمام رودخانه آمازون را پارو زده و دایرهی قطب شمال را به اتمام رسانده است. او با این ماجراجوییها توانسته تا نام خود را در لیست کاوشگران مدرن ثبت کند. اما او که پس از سن 52 سالگی دیگر کاوشگری را کنار گذاشته بود قصد دارد تا ماجراجویی قطبی بعدی خود در سال 2019 انجام دهد.
او می خواد تا اقیانوس منجمد شمالی قایقرانی کند تا اینکه قایقش به آن سوی زمین برسد. سپس قصد دارد تا با پای پیاده به قطب شمال برسد.
سارا مک نایر لندری
سارا مک نایر لندری در سن 18 سالگی و بدون پشتیبانی به قطب جنوب اسکی کرد. او در 19 سالگی، به وسیلهی سورتمه و سگ به قطب شمال رسید. شاهکارهای او باعث شد تا نام او به عنوان جوانترین کاوشگران مدرن ثبت شود که به هر دو قطب رسیده است. اما ماجراهای او تازه از آنجا شروع شد.
در سال 2016 ، مک نایر لندری یک هیئت کایت اسکی را که متشکل از کایاکرهای حرفهای اریک بومر و بن استوکس بری بود را در سراسر صفحهی یخ گرینلند هدایت کرد. همین امر منجر شد که نام وی به عنوان اولین فردی ثبت شود که رودخانه قطب شمال را پارو زد. وی در اولین مراحل اعزام از ناحیه کمر دچار آسیبدیدگی شد، اما با وجود درد ادامه داد.
اریک هیورلیفسون
اریک هیورلیفسون پیشکسوت اسکی آزاد، به آرامی کار خود را از علاقه به اسکی ماجراجویی به کار پشت صحنه تبدیل کرده است. او هنگامی که کاوش در خطوط جدید کشور کانمور، آلبرتا را دنبال نمیکند، اسکی و گرافیک برای اسکیهای 4FRNT طراحی میکند.
او همچنین بر اساس فعالیت هنری و ماجراجویانه خود در صنعت اسکی به عنوان کانون توجه در Matchstick Productions 2018 ظاهر شد.
ویکتور وسکوو
در آوریل 2019 ، تاجر و سرمایه گذار ویکتور وسکوو توانست از عمیقترین تقطهی جهان یعنی گودال ماریانا دیدن کند. او توانست به عمق 10،928 متر برسد و سه گونه آبزی جدید کشف کند.
او همچنین در اعماق گودال چلنجر که قبلاً در زیر شاخه گودال ماریانا ثبت شده است با ماهی حلزونی و کرم قاشقی روبرو شد. وسکوو به کاوش در اطراف سیرنا دیپ ادامه داد و یک تخته سنگ Mantle را برای مطالعه علمی کشف کرد.
امروزه، کوهنوردی در یکی از هیجانانگیزترین دورههای خود قرار دارد. با ساخت فیلمهایی همچون Free Solo و Dawn Wall این ورزش را به جریان اصلی خود رسید و طرفدارانی پیدا کرد. اما کدام یک از سوپراستارهای جدید این فعالیت، کوهنوردان برتر در حرفه خود هستند؟
اکنون دوره جدیدی در شهرت ورزش کوهنوردی آغاز شده است. پس از پیشگامان دهههای 1950 و 60، جوانان دهه 70 روی به این کار آوردند، و پس از آن ستارههای تلویزیونی دهه 80 و 90 و سرمایهگذاران تبلیغاتی، وارد این حوزه شدند. اکنون ورزش کوهنوردی به عنوان یک سرگرمی سالم روزمره، باعث پدیدار شدن موج باورنکردنی از کوهنوردان شده است که گرایش اکثر مردم به این سرگرمی را در پی داشته است.
ساخت فیلمهایی همچون Free Solo اثر Alex Honnold و Tommy Caldwell ساختهی Dawn Wall این ورزش را دوباره احیا کرد و بر سر زبانها قرار داد. این محبوبیت در حالی رخ میدهد که وجود استعدادهایی مانند Sasha DiGiulian و Ashima Shiraishi اثبات میکنند هر دو جنسیت میتوانند وارد این ورزش شده و در دیوارها و صخرههای بزرگ، ظاهر شوند.
به دلیل وجود سبکها و رویکردهای مختلف کوهنوردی، انتخاب بهترینها در حقیقت غیرممکن است. اما در ادامه این مقاله، با چند مورد از این ورزشکاران توانمند آشنا میشویم.
توجه کنید که ترتیب خاصی در این انتخاب وجود ندارد و نمیتوان گفت که کوهنوردان برتر، چه کسانی هستند.
برجستهترین صعود: مسیر Silence در Flatanger، کشور نروژ. شناخته شده به عنوان سختترین مسیر صعود آزاد تاکنون. با درجه سختی تایید شده به میزان 9c در سال 2017
توانایی منحصر به فرد اوندرا برای صرفهجویی در انرژی و مدیریت تنفس، ویژگی است که وی را از سایرین متمایز کرده و جزو چند کوهنورد برتر قرار گرفته است. برخلاف معمول، هنگام صعود ضربان نبض او پایین میرود نه بالا.
با داشتن 190 سانتیمتر قد، او از بلند قدترینهای کوهنوردی محسوب میشود و گردن بلند وی، به عنوان ابزار تعادل عمل خواهد کرد. اگرچه که او مانند بسیاری از کوهنوردان، قدرت بازو ندارد، اما بلند بودن قد، باعث قرار دادن وزن بیشتر روی پا و نزدیک شدن مرکز ثقل به صورت خواهد شد. این کار، باعث کاهش فشار و صرفهجویی در توان و بالا رفتن سادهتر میشود.
«گاهی اوقات هنگام کوهنوردی، احساس میکنم که یک اسباب بازی لگو هستم. حرکات دست و پاهایم توسط شخص دیگری انجام میشود و من فقط آن را از دور تماشا میکنم»
2- کریس شارما
Chris Sharma
متولد: 23 آوریل 1981 (37)
محل تولد: سانتا کروز، کالیفرنیا، ایالات متحده آمریکا
تخصص: انفرادی صعود اسپرت/ بر فراز آبهای عمیق
برجستهترین صعود ها: Es Pontàs / Alasha در مایورکا، اسپانیا – از جمله سختترین صعودهای انفرادی در اعماق آب (سالهای 2007/2017)؛ La Dura Dura در اولیانا، اسپانیا- سختترین صعود آزاد (سال 2013)
از نظر شارما، کوهنوردی در واقع رسیدن به انتهای مطلق است. او رسیدن به انتها را با صعودهای پی در پی انجام میدهد. شارما، بدون هیچ اثری از وجود یک پروژه از پیش تهیه شده، صعودهای مداومی دارد که وی را متمایز میکند. غیر از آدام اوندرا، او تنها فردی است که از سختترین مسیر تایید شده جهان، La Dura Dura صعود کرده است.
علیرغم اینکه وی در دورانی به کوهنوردی روی آورد که باشگاههای فراوانی وجود دارد، و به اصطلاح از نسل ورزشگاه است، اما او ترجیح میدهد که در مسیر کوهنوردی، به یادگیری بپردازد. وی برای این کار به سبک زندگی عشایری زندگی میکند و همین ویژگیها، او را در بین کوهنوردان برتر قرار داده است. عشق او به soloing در آبهای عمیق به این دلیل است که در صورت بروز مشکل، میتواند بدون ترس از مرگ، به صعود خود ادامه دهد.
«ماهیت کوهنوردی این است که بفهمم تا کجا میتوانم خودم را تحت فشار قرار دهم، داشتن آزادی و رهایی از تجهیزات و وسایل، باعث یافتن نهایت سختی و دشواری خواهد شد که میتوانیم تحمل کنیم»
3- الکس هانولد
Alex Honnold
متولد: 17 آگوست 1985
محل تولد: ساکرامنتو، کالیفرنیا، ایالات متحده آمریکا
تخصص: سرعتی/صعود آزاد یا فری سولو
برجستهترین صعود: Freerider in Yosemite، ایالات متحده آمریکا- اولین صعود صخره نوردی بدون طناب در El Capitan سال 2017
شاهکارهای دیدنی هانولد، با آموزش منظم، تمرکز بر روی آمادهسازی، سازگاری و یک ذهنیت منحصر به فرد حاصل میشود. واقعا چگونه امکان دارد بدون طناب از یک دیوار غول پیکر مانند El Capitan صعود کنید بدون اینکه ذره ای ترس داشته باشید؟
هانولد قبل از انجام حرکات، آنها را در ذهنش تجسم میکند و دنباله ای از حرکات را به خاطر میسپارد. این کار به او اعتماد به نفس میدهد. از موقعیتهای ترسناک در ذهن خود عبور میکند تا شعاع راحتی خود را گسترش دهد و صعودهای خود را با زمان سنجی دقیق، مدیریت میکند. از مهمترین ویژگیهای وی، سرعت و تکنیک جابجایی مکان، بدون توقف در کوهنوردی است که او را در جمع 11 کوهنورد برتر قرار داده است.
«من در حقیقت صعود را با سرعت انجام نمیدهم، بلکه در بین راه خسته نمیشوم و سرعتم نسبت به شروع، کاهش نمییابد. اگر روی محدودیت جسمی خود، بیش از اندازه تمرکز کنید، بهبود دادن آن برای شما دشوارتر میشود. بهتر شدن نیاز به فداکاری و تمرکز فراوانی برای بهبود کاستیها دارد.»
4- آشیما شیرایشی
Ashima Shiraishi
متولد: 3 آوریل 2001
محل تولد: نیویورک، ایالات متحده آمریکا
تخصص: صعود اسپرت
برجستهترین صعودها: Open Your Mind Direct و Ciudad de Dios در سانتا لینیا، اسپانیا – جوانترین صعود کننده به مسیر درجه 9a / 9a+ در سال 2015
قد شیرایشی کمی بیش از 150 سانتیمتر است، و این قد ممکن است باعث عدم توانایی برای حرکتهای بزرگ باشد، اما در مقابل نیز به نسبت وزنهای بالا، از چابکی بیشتری برخوردار است و داشتن انگشتان پر توان، به وی کمک کرده تا بتواند به راحتی مانند عنکبوتی از لبههای صخره عبور کرده و بالا برود.
او کار خود را در این رشته، با صخرههای سنترال پارک در سن 7 سالگی شروع کرد. او یک روتین و رژیم بدنسازی شدید دارد و از یک تکنیک مخصوصی با نام رقص butoh برای تمرکز ذهن استفاده میکند. این کار یک هنر تجربی ژاپنی است که توسط پدرش انجام میشده است. شیریاشی اذعان داشته که راز موفقیتش در این کار، لذت بردن از آن است!
«اگر نخواهید که از کار خود لذت ببرید، برای انجام آن، دچار استرس خواهید شد و اعتماد به نفس خود را از دست خواهید داد. هدف من، ترغیب کردن افراد به انجام کاری است که از صمیم قلب آن را دوست دارند و برای آن تلاش میکنند.»
5- الکس مگوس
Alex Megos
متولد: 12 آگوست 1993
محل تولد: ارلانگن، آلمان
تخصص: صعود اسپرت / بولدرینگ
برجستهترین صعود: Estado Critico in Siurana، اسپانیا- سختترین صعود آنسایت (صعود به مسیر جدید برای اولین بار، با رتبهبندی مخصوص) در سال 2013
مگوس، توانایی فوقالعادهای برای تسلط بر مسیرهای دشوار در کمترین زمان ممکن، انتخاب و صعود به مسیرهای جدید و ناشناخته برای نخستین بار و تکرار صعود برای کاهش رکورد زمانی خود دارد. او تمرکز زیادی روی تمرین و ارتقاء تکنیک دارد، اما رویکرد اصلی او، تنها یک بار صعود است.
او دارای قدرت انگشتان باورنکردنی و ظرفیت بی هوازی بالا برای عملکرد بالا در دورههای کوتاه مدت است. سرعت حرکت سریع و عدم توجه به نکات بی اهمیت، همچنین آنالیز نحوه استفاده از حرکات تمرین در موقعیتهای جدید، نکاتی است که او را در بین کوهنوردان برتر قرار داده است.
«دلیل اصلی شکست شما، عوامل محیطی نیست. اینکه هوا گرم یا سرد بود یا سطح لغزنده بود، باعث شکست نشده است بلکه شکست تنها به دلیل ضعف شماست!»
6- آلن رابرت
Alain Robert
متولد: 7 آگوست 1962
محل تولد: دیگواین، فرانسه
تخصص: سولو آزاد شهری
برجستهترین صعود: برج خلیفه در دبی – اولین صعود از بلندترین ساختمان جهان سال 2011
رابرت به دلیل صعودهای پی در پی، بدون طناب از آسمان خراشهای معروف، به مرد عنکبوتی شهرت دارد.
مهارتهای او را نمیتوان با سایر افراد موجود در لیست مقایسه کرد اما توانایی او در صعودهای شهری به طور دائم، تواناییهای منحصر به فرد او را مشخص میکند.
او تکنیکهایی را که صخرهنوردان برای یافتن مسیر صعود در شکاف بین سنگها و حفرههای مناسب جهت صعود استفاده میکنند، برای پیدا کردن پنجره، طاقچه و برآمدگیهای ساختمان به کار میگیرد تا بتواند از آن صعود کند. وی تا به امروز بیش از 100 صعود موفق داشته و جزو کوهنوردان برتر شناخته می شود. از جمله آنها میتوان به خانه اپرای سیدنی، برجهای پتروناس، برج ایفل و برج خلیفه اشاره کرد
«هنگامی که به کوهنوردی آزاد رفتم، علاقه خود را پیدا کردم: خلوتی آمیخته با نشاط و شور گرفتار شدن در مکانی بین مرگ و زندگی»
7- ساشا دی گیولیان
Sasha DiGiulian
متولد: 23 اکتبر 1992 (26)
محل تولد: اسکندریه، ویرجینیا، ایالات متحده آمریکا
تخصص: صعود اسپرت/ صعود چند قدم (استراحت بین فواصل زمانی)
برجستهترین صعود: Mora Mora در جزیره Madagascar – اولین صعود کننده زن و دومین صعود آزاد در سال 2017
قد و قامت کوچک DiGiulian یک مزیت بزرگ برای صعودهای با شیب بالا است و برای استفاده بیشتر از آن، تمرکز خود را به جای حرکتهای قدرتی بر روی تکنیکهای پویا قرار میدهد. حرکتهای سریع و قدرتمند در کنار تفکر مثبت و توجه به کار پاه او موقعیت بدن، از ویژگیهای کار اوست.
او فردی قدرتمند است و هرگز تسلیم موقعیتهای سخت نمیشود. به طور مداوم تمرین میکند. با استفاده از 6 روش، با نامهای سرما درمانی، ماساژ Graston، درای نیدلینگ (سوزن خشک)، سونای اینفرارد (اشعههای مفید خورشید)، فوم رولر (غلطک اسفنجی) و استراحت ساده، به تقویت و ریکاوری میپردازد.
«من در هر حالی خوشبین هستم حتی اگر در حال سقوط باشم. کم اتفاق میافتد که در کوهنوردی افکار منفی داشته باشم. این کار تنها برای لذت بردن است.»
8- دانیل وودز
Daniel Woods
متولد: 1 آگوست 1989
محل تولد: ریچاردسون، تگزاس، ایالات متحده آمریکا
تخصص: بولدرینگ
بزرگترین صعود: Creature of the Black Lagoon در Rocky Mountain NP، ایالات متحده آمریکا – اولین صعود از سختترین سنگنوردی جهان (2016)
وودز بسیار کمال گراست و در رابطه با کوهنوردی کاملا وسواس دارد. این اهمیت، باعث ارتقا سطح وی شده است و توانسته است مسیری با درجه سختی V15 (دومین درجه سخت تایید شده) را بیش از افراد دیگر طی کند.
او در عین اعتماد به نفس و فروتنی، بسیار دقیق و وظیفه شناس است. با دقت تمام فیمهایی را که موثر هستند را تماشا و نکات مهم برای صعود را مطالعه میکند. این کارها به وضوح در کوهنوردی وی تاثیر مثبت داشته و او را در جمع کوهنوردان برتر قرار داده است.
«من فکر میکنم برای انجام یک کار درجه یک، شما باید زوایای پنهان شخصیت خود را بیابید و برای انجام به آن علاقمند باشید.»
9- تامی کالدول
Tommy Caldwell
متولد: 11 آگوست 1978
محل تولد: پارک استس، کلرادو، ایالات متحده آمریکا
تخصص: دیوارهنوردی آزاد
بزرگترین صعود: Dawn Wall in Yosemite NP، در USA – اولین صعود آزاد از این مسیر فوق العاده چالش برانگیز در El Capita سال 2015
کالدول یک سوپراستار با سابقه در کوهنوردی است که علیرغم داستان زندگی پر پیچ و خم وی، شامل آدمربایی، طلاق و یک فاجعه شغلی که منجر به قطع شدن انگشتش شد، هنوز در نقطه اوج خود و در جمع کوهنوردان برتر قرار دارد.
عزم و اراده او برای غلبه بر این انگشت گمشده او را به یک فرد افسانهای در دیوارهنوردی تبدیل کرد. تمایل به تمرکز روی آموزشهای داخل سالن به افراد، او را در این سطح نگه داشته است. درست در سال گذشته، او و الکس هانولد رکورد صعود سریع به قله ال کاپیتان را با 2 ساعت و 10 دقیقه و 15 ثانیه ثبت کردند.
«من معتقدم موفقیتهای من در درجه اول از توانایی طبیعی حاصل نمیشود. من از نظر ژنتیکی ساخته شدهام تا یک کوهنورد بسیار خوب باشم اما چیزی که بیشتر اهمیت دارد، انگیزه و نگرش است.»
10- انگی ایدر
Angy Eiter
متولد: 27 ژانویه 1998
محل تولد: Arzl im Pitzal، اتریش
تخصص: کوهنوردی اسپرت
برجستهترین صعود: La Planta de Shiva در Villanueva del Rosario، اسپانیا – سختترین صعود توسط یک کوهنورد زن سال 2017
ایتر قهرمان چهار دوره کوهنوردی در سالن است و از این تجربه، برای کوهنوردی فضای باز استفاده کرده است. دلایل موفقیت وی، تلاش فراوان و تسلیم نشدن در شرایط سخت است
پس از دو بار شکست در صعود La Planta سال 2015، او بسیار مصمم بود که این صعود را با موفقیت انجام دهد. هفت بار به عقب برگشت تا قسمتهای مختلف را مجدد امتحان کند، شبیه سازی دقیق گیرهها و حرکات روی یک دیوار کوهنوردی را در خانه درست کرد و فیلمهای آدام Ondra را در این مسیر تماشا کرد. سرانجام دو سال بعد به هدف خود رسید و اینگونه به جمع کوهنوردان برتر راه یافت.
«باید بتوانید در یک لحظه خاص، بهترین عملکرد ممکن را ارائه دهید. این کار شما را به موفقیت میرساند.»
11- جیم رینولدز
Jim Reynolds
متولد: 1995
محل تولد: ویورویل، کالیفرنیا، ایالات متحده آمریکا
تخصص: انفرادی / سولو آزاد
برجستهترین صعودها: The Nose on El Capitan در Yosemite، آمریکا- سریعترین صعود سال 2017 ؛ Afanassieff در Cerro Fitz Roy، پاتاگونیا، آرژانتین – اولین صعود / فرود انفرادی آزاد(فری سولو) در سال 2019
رینولدز که به عنوان «اسب سیاه» در بین کوهنوردان برتر شناخته میشود، پیش از سولو در Cerro Fitz Roy در ماه مارس، اتفاق چشمگیری را با زمانی فوقالعاده، در یوسمیت و در حالی که برای تیم جستجو و نجات پارک کار میکرد، رقم زد.
این دانشآموخته رشته بازرگانی و تجارت، پیش از این که روی دیوارها پای بگذارد بیشتر به خاطر سرگرمیها و بازیهای دیگر معروف بود. وی میگوید، این بازیها به او کمک میکنند تا از نظر روحی و جسمی آمادگی پیدا کند.
«(سولو آزاد) یک کار روحانی و شخصی است. این کار، حضور همزمان خوشبختی و بدبختی را دارد. من خوشبختم چون در این کار مهارت دارم، اما این کار بدبختی است زیرا شما آگاهید که این کار، میتواند به افرادی که دوستشان دارید صدمه بزند.»
نیرمال پورجا کوهنورد نپالیایی و سرباز سابق گورخا به اولین کسی تبدیل شد که توانست دومین قلهی بلند دنیا را در اوج زمستان فتح کند. نیرمال نیمز پورجای نپالیایی سرباز سابق گورخا و جزو نیروی دریایی بریتانیا بود. او توانست به یک رکورد جهانی تقریبا غیرممکن دست یابد و قلهی کی 2 را فتح کند. نیرمال پورجا با همکاری تیم خود در یک زمستان سخت موفق به دستیابی به این مهم شد.
روز تاریخی کوهنوردی
صعوی که به نظر میرسید هیچ وقت اتفاق نخواهد افتاد و حتی به آخرین چالش کوهنوردی معروف گشت. نیرمال پورجا و تیمش رسما به عنوان اولین صعودکنندگان به این قله در ساعت 5 عصر محلی در تاریخ 16 ژانویه 2021 شناخته شدند. او در رابطه با این اتفاق گفت: تواضعانه میگویم که ما به عنوان یک تیم توانستیم قلهی با شکوه کی 2 را در شرایط بسیار سخت زمستانی فتح کنیم.
نیرمال پورجا و تیم او
این دستاورد یک شاهکارعظیم مخصوصا برای تمام انجمنهای کوهنوردی نپالیایی بود. تمام تیم کوهنوردی هنگامی که در حال صعود به قله بودند سرود ملی نپال را با خود زمزمه میکردند. نیرمال پورجا هدف از صعود به این قله را ممکن ساختن یک اتفاق غیرممکن میدانست. ما با افتخار این لحظات غرورآمیز را نه تنها با انجمنهای نپالیایی بلکه با تمام انجمنهای سراسر دنیا شریک میدانیم. مادر طبیعت همیشه چیزهای بهتری برای نشان دادن دارد مانند ایستادن بر روی قله و تماشای زیباییهای ناب آن. باعث افتخار ماست که جزوی از تاریخ بشریت بودهایم که توانستیم با همکاری این اتفاق را نشان دهیم. کارگروهی و نگرش مثبت میتواند محدودیتها را تا سرحد امکان به عقب براند. از تمام مردم دنیا برای حمایت از ما که آتش انگیزه را در قلب ما قرار داد تا این هدف را به واقعیت تبدیل کنیم سپاسگزارم.
ایستادن بر 8611 متر بالاتر از دریا فوق العاده است. قله ی کی 2 تنها قلهی بالای 8000 متر در جهان بود که تا حالا در زمستان فتح نشده بود. صعود بر فراز این قله در شرایط سخت زمستانی همیشه به عنوان یک اتفاق نشدنی تصور میشد. تلاش برای صعود به قله کی 2 معمولا تنها در ماههای گرم سال مانند جولای و آگوست بود. فقط 280 نفر توانستند به قله کی 2 در فصل بهار صعود کنند در حالی که در مقایسه با آن 3681 نفر توانسته بودند قله اورست را فتح کنند.
محمد علی سدپارا تنها کوهنورد پاکستانی است که توانسته 8 قله از 14 قلهی 8000 متری را صعود کند.
وقتی در سال 2006 از محمد علی سدپارا پرسیده شد که چگونه باید یک کوهنورد شد، وی پاسخ داد: «کوهها از کوهنورد علاقه و اشتیاق میخواهند. قلب شما باید عاشق کوه باشد.»
همتایان سدپارا او را به عنوان کوهنوردی «سرحال و کار بلد» میشناسند. کوهنوردی که بسیار سرسخت و شوخطبع است. محمد سدپارا تنها کوهنورد پاکستانی که از مجموع 14 قله 8000 متری، 8 تا از آنها را صعود کرده است. سدپارا هنگامی که به همراه الکس تکسیکون اسپانیایی و سیمون مورو ایتالیایی اولین صعود زمستانی را به نانگا پاربات در سال 2016 داشت و رکورد جهانی را به دست آورد، در رسانه های محلی مورد توجه قرار گرفت. دو کوهنورد اسپانیایی و ایتالیایی میگویند که بدون وجود محمد سدپاردا این صعود ممکن نبود و این حرف باعث شهرت کوهنورد پاکستانی شد که برای مدت ها از انظار پنهان مانده بود.
در پاکستان 5 قله 8000 متری K2، نانگاپاربات، برودپیک، گاشربروم 1 و 2 قرار دارند. بقیه قله های 8000 متری در نپال و چین قرار گرفتهاند.
این کوهنورد بااستعداد و متواضع در 2 فوریه 1976 در روستایی به نام سادپارا، نزدیک اسکاردو در منطقه گلگیت بلتستان، به دنیا آمده است.
سادپارا کجاست؟
«سادپارا» یا «ساتپارا» خانه بسیاری از باربرهایی است که بارهای سنگینی را از مسیر بالتورو گلاسیر که همان مسیر صعود به K2 و دیگر قلهها است، میبرند. این باربرها به دلیل آشنایی که با این این مسیر دارند، توانستند بسیاری از کوهنوردان را کمک کنند تا صعودهای خود را به شکلی صحیح انجام دهند.
برای سالهای طولانی هیچ کوهنوردی از این کشور نتوانست شهرت خوبی بدست بیاورد. نظیر صبیر، اولین پاکستانی بود که به اورست صعود کرد و اشرف امان به همراه کوهنورد درگذشته، نصار حسین ساد پارا اولین کوهنوردان پاکستانی بودند که به K2 صعود کردند. سمینا بیگ اولین زن پاکستانی بود که به اورست صعود کرد. با این حساب، شهرت محمد علی سدپارا به گفته خودش به دلیل «سختکوشی و شانس زیاد» بود.
سدپارا چگونه کوهنوردی را شروع کرد؟
سدپارا که در ابتدا باربری میکرد، توانست برای صعود به K2 در سال 2004 با یک گروه از کوهنوردان همراه شود.
وی در مصاحبهای که در مجله DAWN چاپ شد، گفت: «یکی از اولین کارهایی که من در زمان بازپسگیری سیاچن در اواسط دهه 1990 انجام میدادم، تحویل تجهیزات به پستهای ارتش پاکستان بود.
با توجه به اطلاعات موجود در پروفایل سدپارا در سایت مجله Alpinist، وقتی یکی از کامیونهای ارتش پاکستان به دنبال باربر میگشت، سادپارا نمیتوانست شور و شوق خود را پنهان کند. در آن زمان پاکستان و هند بر سر مسیر سیاچن که مسیر مهمی رو به چین بود، با یکدیگر جنگ داشتند. شبها، او از دیوارهای یخی بالا میرفت و وسایل مورد نیاز سربازان را در گردنههای تنگ و خطرناک کوهستانی حمل میکرد. وی دعا میکرد که تاریکی او را از آتش گلولههایی که شبیه ترقههای شکننده در یک عروسی بودند، در امان نگه دارد.
محمد علی سدپارا میگوید: «بعد از سیاچن، دیگر نمیترسیدم. هنگام کوهنوردی دو احتمال وجود دارد: مرگ یا زندگی. باید شجاعت قبول هر دو احتمال را داشته باشی.»
وی به حرف خانوادهاش برای پیوستن به نیروی پلیس یا ارتش را که محل زندگی و درآمدش را تضمین میکرد، گوش نکرد و به دنبال علاقه قلبی خود رفت.
«من همیشه به زنم و خانوادم میگفتم که من نمیخواهم کار کنم. کوهنوردی چیزی است که میخواهم انجام دهم.»
بدون هیچ پشیمانی
وقتی کاری برای انجام نبود، سدپارا کشاورزی میکرد. وی در سال 2006 بدون داشتن تجهیزات مناسب، از قله گاشربروم 2 صعود کرد. این اولین صعود وی به قله 8000 متری بود.
«من چکمههای مخصوص کوهنوردی نداشتم. ژاکت هم نداشتم چه برسد به لباس گرم مناسب تا مرا از سرمای جانفرسا دور نگه دارد. وسایلم را به صورت دست دوم از بازار اسکاردو خریده و تعمیر کرده بودم. با این حال، توانستم به سلامت از این قله صعود کنم و به سلامت برگردم.»
بعد از آن، دیگر چیزی جلودارش نبود. وی در سال 2006 از قله اسپانتیک در پاکستان، در سال 2008 قله نانگاپاربات در پاکستان و قله موستاق آتا در چین، در سال 2009 دوباره قله نانگاپاربات در پاکستان، در سال 2010 قله گاشربروم 1 در پاکستان، صعود زمستانی به قله نانگاپاربات در سال 2016، در سال 2017 قله برودپیک در پاکستان، صعود پاییزی به قله نانگاپاربات در سال 2017، اولین صعود زمستانی به قله پوموری در نپال در سال 2017، در سال 2018 قله K2 در پاکستان، در سال 2019 قله لوتسه در نپال، در سال 2019 قله ماکالو در نپال و در سال 2019 از قله ماناسلو در نپال صعود کرد.
در سال 2018، کوهنورد با تجربه فرانسوی، مارک باتارد، سدپارا و پاسانگ نورو از نپال را برای برنامه پنج ساله خود به نام «آن سوی کوه اورست» دور هم جمع کرد.
این گروه سه نفره برای صعود به نانگاپاربات در سال 2019، K2 در سال 2021 و به مناسبت 70 سالگی باتارد، قله اورست در سال 2022 برنامهریزی کرده بودند. باتارد امیدوار بود که حضور سدپارا باعث شود نظرها در مورد پاکستان تغییر کند.
در 25 ژانویه امسال، دولت پاکستان اعلام کرد که از سدپارا برای صعود به دیگر قلههای 8000 متری، حمایت مالی میکند.
مشکلات مالی
به عنوان یک همسر و پدر، سدپارا هر کاری میکرد تا غذای خانوادهاش تامین شود. پول به اون انگیزه میداد اما کوهنوردی، انگیزه کار بیشتری به او میداد.
بدون این که خجالتی از این داشته باشد که بگوید فقر باعث شده جوانان سدپارا به باربری مشغول شوند، میگوید: «بسیاری برای پول صعود میکنند. حتی با این که زیاد نیست اما باز هم کافی است. با این حال، باربرهای زیادی نیستند که صعود را دوست داشته باشند. اگر فرصتهای بیشتری داشتند، صعود را کنار میگذاشتند.»
در مصاحبه Alpinist، سدپارا گفت که میخواهد برای زنش یک چرخ خیاطی بخرد و خود میخواست از قله K2 در زمستان صعود کند. این آرزوها هزینه داشتند. این هزینه با باربری کالاهای شکننده در مسیرهای ترسناک تامین میشد.
محمد علی سدپارا اضافه کرد: «تعداد کمی کوهنوردی را پس از حل مشکلات مالیشان ادامه میدهند. برای کوهنوردی، آدم باید از هر محدودیتی آزاد باشد.»
در سال 2016 وی گفت که دوست ندارد فرزندانش کار او را ادامه دهند.
«صادقانه بخواهم بگویم، دوست ندارم فرزندانم در این زمینه کار کنند. پسرانم درس میخوانند و یکی از آنها به دانشگاه میرود و کوهنوردی را دوست ندارد. دوست دارم آنقدر درآمد داشته باشم که هزینههای خانوادهام را تامین کنم.
انسانی بسیار ارزشمند
سدپارا جزئی از تیم جستوجویی بود که به دنبال دو کوهنورد انگلیسی و ایتالیایی، تام بالارد و دانیل ناردی بودند. این دو کوهنورد در کوه نانگا پاربات مفقود شدند و جسد آنها بعدها در دامنه این کوه یافت شد.
کریم شاه نظیری، اسکیتر و کوهنورد در یک توییت نوشت: «مردی که برای هر عملیات نجات آماده بود. عکسی که 27 فوریه سال 2019 زمانی که برای عملیات جستوجوی ناردی و تام در کوه نانگاپاربات گرفتی را به یاد دارم. امروز تو را از دست دادیم و بدنت در قله K2 در آرامش فرو رفت.»
نظیر صبیر در مورد علی سدپارا میگوید: «او مرد مهربانی بود و ذات خوبی داشت. به طور خلاصه، انسان با ارزشی بود.» وی در ادامه اضافه کرد که سدپارا فردی شوخطبع بود و گاهی هنگام صعود شروع به رقصیدن میکرد. او هم در زندگی هم در کوهنوردی فردی با ارزش بود.
مینگما شرپا، کوهنورد نپالی که در گروه 10 نفره کوهنوردی اولین صعود زمستانی به K2 را در ماه گذشته انجام داد میگوید: «سدپارا همراه سرگرمکنندهای بود. او سختکوش است و با همه خوش رفتار است. او همه آن چیزی را که برای رسیدن به قله لازم است دارد.»
بعد از این که گزارش شد سدپارا در کنار جان اسنوری از ایسلند و جیپی مهر بریتو از شیلی، قله K2 را صعود کردند، در گزارش دیگری اعلام شد که این سه کوهنورد مفقود شدند. این سه نفر ارتباط خود را در ساعات پایانی جمعه با کمپ اصلی از دست دادند. پس از این که در روز شنبه و در ارتفاع 8611 متری گروه پشتیبانی دیگر از این گروه گزارشی دریافت نکرد، گزارش شد که این سه نفر مفقود شدند.
عملیات جستجو و نجات از همان زمان آغاز شده است ولی تا به حال چیزی پیدا نشده است.
در روز جمعه مینگما در یک پست فیسبوک نوشت: « منتظر خبرهای خوش از این مرد شوخطبع و سرگرمکننده هستم. دعا میکنم که علی، جان و پابلو به سلامت برگردند. احتمالا چون بیسیم آنها فرکانس پایینی داشت، از کار افتاده است. امیدوارم که همین الان هم به کمپ بازگشته باشند. محمد علی یکی از بهترین کوهنوردان جهان است و در سال 2017 با یکدیگر از قله نانگاپاربات در پاکستان بالا رفتیم. از زمانی که در سال 2014 به پاکستان سفر کردم، دوستان خوبی هستیم.»
دیروز ساجید سدپارا، پسر 21 ساله محمد علی سدپارا، که جزئی از گروه صعود بود اما به دلیل مشکلات تجهیزات مجبور به ترک گروه شد، در مصاحبهای در Skardu با رسانهها اشاره کرد که این سه کوهنورد پس از صعود قله K2 احتمالاً هنگام بازگشت به مشکل برخوردهاند. وی گفت که این سه نفر قبلاً 8200 متر صعود کرده بودند و در حال حرکت به داخل باتل نک (تکنیکیترین قسمت کوه) بودند که او از آنها جدا شد.
ساجید گفت که شانس انها برای دوام آوردن در مقابل هوای سرد و بدون تجهیزات مناسب، بسیار پایین است. او اضافه کرد که احتمالا عملیاتی برای یافتن اجساد شروع شود.
روز دوشنبه سومین روز عملیات نجات با هلیکوپترهای نظامی و کوهنوردان با تجربه بود که بدون نتیجه بود.
ساجید، خواسته پدرش برای صعود به قله K2 را به وضوح به یاد میاورد. شاید علی سدپارا خطر را احساس کرده بود و خرابی تجهیزات ساجید به اون کمک کرده بود که پسرش را به منطقه امن بفرستد. این آخرین اقدام پدرانه سدپارا بود که پسرش را از مرگ در سرما نجات داد.
نیل گرشام در مورد آموزش کوهنوردی در طول قرنطینه و آنچه جامعه کوهنوردی از ایدههای جدید آموزش آموخته است، تأمل میکند.
همانطور که خبر منتشر شد، ورزش کوهنوردی و انجام آن در دوران شیوع بیماری آخرین نگرانی ما بود اما به محض شروع قرنطینه، خیلی زود متوجه شدیم که باید از فعالیتهای منظمی که برای سلامتی جسمی و روانی به شدت به آن نیاز داریم، محروم شویم. عواقب انجام ندادن کوهنوردی در طولانی مدت چیست؟ آیا ما به آرامی ضعیف میشویم، انگیزه خود را از دست میدهیم و به طور کلی طرح را گم میکنیم؟
بدون شک تجربه قرنطینه برای همه متفاوت بود. تعداد کمی از افراد نتیجه فوق العادهای را که اکنون شاهد آن هستیم را پیشبینی میکردند. داستانهای موفقیتآمیز تماشایی از کوهنوردان در هر سطح، که در دوران قرنطینه تلاش نمودند و PBها را بدست آوردند.
ما معمولا ممکن است این انتظار، پیشرفت بدنی و بالا رفتن استقامت بدن، را از افراد موفق داشته باشیم، بسیاری از آنها در دوران قرنطینه به تختههای چوبی یا بالا رفتن از دیوارها دسترسی داشتند اما قسمت هیجانانگیز ماجرای ورزش در قرنطینه این است که این امر پیشرفت و تلاش عمدتا از طرف کسانی رخ می دهد که فقط در هنگام قرنطینه دسترسی به تخته و تجهیزات ورزشی بدوی داشتند.
در این مقاله، من سعی خواهم کرد آنچه را که در تمام اتاقهای خواب اضافی، گاراژها و ایوانها در حین قرنطینه وجود داشت، در تلاش برای توضیح روند فعلی، بررسی کنم.
ما همچنین از زبان مربیان برجسته و فیزیوتراپیستها خواهیم شنید که آیا درسی از روزهای الان وجود دارد که بتوانیم در آینده از آنها در کوهنوردی خود استفاده کنیم یا نه.
قرنطینه شروع میشود.
اول، بیایید به شروع قرنطینه بازگردیم. هرچقدر که تصویر تلخ به نظر میرسید، خیلی زود مشخص شد که پتانسیل پنهانی در اوضاع نابسامان شیوع کرونا و شروع دورهی قرنطینه وجود دارد.
باستر مارتین و جیم پوپ، دو نفر از برترین کوهنوردان ورزشی انگلیس، اخیراً تجارت مربیگریای را به نام کوه نوردی کایزن تشکیل دادهاند. همانطور که باستر توضیح میدهد، آنها سریع توانستند فرصتی را برای کمک به شاگردان خود پیدا کنند.
من فکر میکنم برای بسیاری از افراد قرنطینه باعث شده کوهنوردی در زندگی آنها مهمتر باشد. فرار از کار و واقعیت اوضاع. همانطور که جهان در شرایط سختی قرار داشت، یک روزنهی امید هم وجود داشت. کوهنوردان معمولاً بیش از حد در مورد حفظ سطح عملکرد خود در تمام طول سال نگران هستند، به ندرت ارزیابی میکنند و یک دوره آموزش مناسب را با کار بر روی نقاط ضعف و سود طولانی مدت انجام میدهند. با توجه به اینکه کوهنوردی در فضای باز و سالنهای ورزشی فعلا از کارت خارج شده اما در عوض، در خانه فرصت مناسبی برای تمرین بدون حواس پرتی در عملکرد فراهم شد.
باستر مارتین (کوهنوردی کایزن)
مربی دیگری که در ابتدای قرنطینه فرصتهایی را دید، تخته سنگنورد نخبه، مستقر در شفیلد، دیوید میسون بود:
برخی از شاگردان من ناامید شدند زیرا آنها برای پروژهها، سفرها یا مسابقات سخت تمرین میکردند و ناگهان این اتفاق افتاد. با این حال، ما فقط برنامههای آنها را برای استفاده از وسایلی که آنها در خانه داشتند، اقتباس کردیم. شاگردانی که در حال پیشرفت بودند و در واقع دورههای استراحت داشتند. برای آنها قرنطینه بسیار مناسب بود.
بدون شک این امکان وجود دارد که کوهنوردان با تمرینات خانگی گیر بیفتند و مجبور به انجام آن باشند، با این وجود بسیاری از آنها از انجام این حرکات، عصبی بودند.
من از طریق مربیگری در این زمینه میدانم که بسیاری از کوهنوردان نسبت به پروتکل پایه hangboarding، اینکه از کدام دسته استفاده میکنند، چه مقدار استراحت لازم دارند و چگونه ساختار یک طرح و یک تمرین اساسی را انجام میدهند، اساساً اطمینان ندارند. اطلاعات آموزش جداگانه بصورت آنلاین بسیار دلهره آور است و بسیاری از کوهنوردان احساس میکنند که از این نظر ناتوان شدهاند.
در پاسخ به این مسئله، بسیاری از مربیان اقدام به ارسال مطالب آموزنده، که کاربر پسند و مرتبط با شرایط فعلی باشد، کردند. بیشتر این مربیان برنامههای عمومی یا سفارشی را نیز ارائه میدهند. باستر مارتین یکی از آنها بود:
در حین قرنطینه، مردم جلسات کوتاه، شیرین و سادهای را میخواستند که بتوانند در یک استراحت کوچک در خانه کار کنند، به جای اینکه جلسات طولانی و پیچیدهای را انجام دهند.
با وجود همهی این اطلاعات جدید و در دسترس بودن برنامهها، هنوز هیچ تضمینی وجود نداشت که کوهنوردان بتوانند از مانع آشکار روانشناختی آموزش به تنهایی در خانه عبور کنند.
آقای باانگیزه وخودانگیزه یعنی لوئیز پارکینسون، که Catalyst Coaching را در لندن اداره میکند و یکی از مربیانی بود که واقعا چالشهای انگیزشی قرنطینه را درک میکرد.
لویی پارکینسون گفت:
مسئله یافتن انگیزه، توقف آموزش بسیاری از کوهنوردان بود. بنابراین ما شروع به برگزاری جلسات تمرین روزانه، رایگان و زنده کردیم و واقعا بسیار سرگرم کننده هستند! هر روز، خودم یا یکی دیگر از مربیان Catalyst یک تمرین زنده را از طریق Zoom انجام میدهیم، با تعداد زیادی از افراد عادی که به ما میپیوندند و تمرینات ما را انجام میدهند. ما در این جلسات یک جامعه واقعاً قوی ایجاد کردهایم. من برای تمرین خودم در هنگام قرنطینه با انگیزه دست و پنجه نرم کردم، اما دانستن اینکه من دوستان کوهنورد دوستی دارم که در Zoom منتظرند، در زندگی من تفاوت ایجاد کرد!
با انجام چند جلسه Livestream خودم در اینستاگرام Osprey Europe، فقط میتوانم قبول کنم که آنها واقعاً چیز جدید و خاصی را برای جامعه کوهنوردی به ارمغان آوردهاند. فکر نمیکنم کسی پیشبینی کند که کوهنوردان در نتیجه قرنطینه احساس وحدت بیشتری میکنند اما از بسیاری جهات این مسئله وجود داشت، البته از طریق سیستم عاملهای دیجیتال این فرایند صورت گرفت!
اگر اطلاعات آموزش با کیفیت در حین قرنطینه در دسترس بود و انگیزه کمتر از ما بود، سوال اصلی این است که، چگونه آموزش در خانه میتواند برای کوهنوردانی مانند سیدنی براتن، که یکی از برنامههای من را دنبال میکند، تفاوت فاحشی ایجاد کند؟
سیدنی براتن گفت:
من در 6 هفته با وجود انجام ندادن حرکات مربوط به کوهنوردی و فقط دنبال کردن برنامه خانگی در طول هفته پیشرفت بیشتری نسبت به قبل داشتم.
البته، توضیح مسائل در گذشته همیشه آسان است اما با نگاه به گذشته، میفهمم که دو عامل اصلی وجود دارد که باعث پیشرفت عمده در کوهنوردی من و شاگردانی که با آنها کار کردهام، شده است. اولین مورد زمانی است که تغییر زیادی در رویکرد آموزش ایجاد و دوم وقتی که یک دوره زمانی اجباری باعث ایجاد انگیزه در آنها شد. این دو را کنار هم قرار دهید (که دقیقاً همان چیزی است که در قرنطینه اتفاق افتاد) و شما یک فرمول اصلی برای موفقیت روی میز دارید.
نقش hangboarding در قرنطینه
اکثریت قریب به اتفاق کوهنوردان فقط در هنگام قرنطینه به تخته آویز دسترسی داشتند. با یک نگاه، فکر میکنید سه ماه تلاش کردن فقط باعث میشود تا مردم با تکنیک بیشتری مبارزه کنند. اما چند بار شنیدهایم که برای ادامه پیشرفت باید بازی خود را تغییر دهیم؟ پس زمینه این است که تجربه کوهنوردی در محیط داخلی به طور فزایندهای راحت و آشنا میشود زیرا بدن ما با همان ریتم قدیمی «ساده ترین آزمایش آخرین مدار آبی» سازگار میشود.
وقتی کوهنوردی روی صفحهای قرار میگیرد، فراموش کردن این سوالات سخت که بهبود مستمر را تسهیل میکنند، بسیار آسان است.
از نظر تاریخی، کوهنوردان در کنار گذاشتن تختههای آویز خیلی زود حرکت کردهاند، شاید به این دلیل که بهندرت به آنها فرصتی مناسب برای کار میدهند. شما به خود میگویید «من باید کارهای بیشتری را انجام دهم» – بنابراین یک هفته با عصبانیت این کار(تمرین با برد) را انجام میدهید، سپس آن را اتمام کرده و به کوهنوردی باز میگردید. Hangboardها نیز به دلیل ایجاد صدمات ناعادلانه شدهاند، که جای تعجب نیست وقتی بسیاری از کاربران خانگی از آن جلوگیری میکنند.
اما به محض بستن پیمان برای جدی گرفتن آن و پیروی از یک برنامه صحیح، hangboarding میتواند اتفاقات شگفتانگیزی را رقم بزند، به شرط آنکه کوهنورد مورد نظر از نحوه صعود به طور اساسی آگاه باشد. باستر مارتین از Kaizen Climbing به زودی شاهد پیشرفت این روند بود:
تمرینات مقدماتی قدرت با جلسات با کیفیت بالا و با شدت بالا کارآمدتر و موثرتر میشود. در حین قرنطینه، کوهنوردان واقعاً میتوانستند بر روی تقویت انگشتان خود تمرکز کرده و بین جلسات به خوبی بهبود یابند بدون اینکه خود را با مایلهای ناخواسته روی دیوار خسته کنند و عواملی مانند زمان بیشتر برای خواب، استرس کمتر (برای برخی) و انتخاب زمان تمرین می توانند تفاوت چشمگیری را در طی چند ماه آموزش ایجاد کنند. باستر مارتین (کوهنوردی کایزن)
یکی از مزایای اصلی hangboarding این است که بهترین راه را برای رفع عدم تعادل، که تقریباً در همه کوهنوردان ایجاد میشود، فراهم کند. ما میتوانیم روی تمرین با فرم خوب تمرکز کنیم تا به چیزهایی برسیم که واقعاً تفاوت ملموسی ایجاد میکنند.
ارزش عظیم دیگر hangboarding این است که به ما امکان این را میدهد تا بتوانیم پیشرفت خود را پیگیری کنیم. معیارهای معمول ما نمرات کوهنوردی است که در بهترین حالت ذهنی خود قرار دارد و وقتی درجه جدیدی را میشکنیم، غالباً سوال میکنیم که آیا این به دلیل پیشرفت در قدرت یا مهارت بوده یا نه؟
با این وجود اگر میتوانید برای مدت طولانیتری از لبه کوچکتر حرکت کنید، قویتر میشوید – به همین سادگی. این جنبه از آموزش است که بسیار اعتیاد آور میشود و چراغ بسیاری از کوهنوردان را در حین قرنطینه روشن میکند. همانطور که رابین اولری مربی مستقر در لندن توضیح میدهد:
کلید اطمینان، وجود روند صعودی در آموزش است. اگر یکی از شاگردان من هنگام قرنطینه به فلات برخورد کند، ما خواهیم فهمید که آیا برای ادامه سازگاری نیاز به تغییر هست یا نه؟! برخی طرحهای فوقالعاده ساده و برخی تغییرات را دوست دارند اما همه باید پیشرفت را ببینند.
معیار قرنطینه شدن
یک پیشرفت هیجانانگیز دیگر در هنگام دوران قرنطینه این بود که بسیاری از کوهنوردان برای اولین بار شروع به معیارگذاری کردند. بیشتر کسانی که برای برنامهها ثبت نام کردهاند یا برنامههای خود را نوشتند، متوجه شدند که برای شناسایی نقاط ضعف و تعیین اهداف به یک نقطه شروع احتیاج دارند.
در سالهای اخیر در مورد معیارهای تبلیغاتی بسیار شنیده میشد اما کوهنوردان خیلی زود فهمیدند که این کاری است که میتوانند به راحتی در خانه، روی تخته آویز انجام دهند.
معیارگذاری لازم نیست در مقایسه خود با دیگران باشد، استفاده اصلی معیارگذاری برای مقایسه خود با خود است تا ببینید آیا پیشرفت کرده اید یا خیر.
و به سادگی نمونههای بیشماری وجود دارند که کوهنوردان هنگام قرنطینه شدن، امتیازات معیار خود را بیرون میکشند. به عنوان مثال، یکی از شاگردان باستر مارتین و جیم پوپ، آلسیو، توانست دوازده کیلوگرم اضافه وزن را به شش کیلوگرم کاهش دهد و این را برای گفتن داشت:
خیلی خوب بود که روی قدرت انگشتم با ساختاری محکم کار کنم و در مدت زمان نسبتاً کوتاهی سود خوبی کسب کنم. قرنطینه شدن به من اجازه داد تا روی این جنبه از کوهنوردی خودم تمرکز کنم.
آلسیو (شاگرد Kaizen Climbing)
یکی از شاگردان من، فریزر جارویس، داستان بسیار مشابهای در مورد قرنطینه گفت:
باید بگویم که دستاوردها بسیار باورنکردنی است – من از توانایی آویختن کوچکترین لبههای Beastmaker 1000 برآمدم و اکنون به راحتی 6 تکرار کامل را انجام میدهم. همه با فرم دقیق و بدون لغزش انگشت! این برنامه واقعاً مرا در این اوقات سرزنده و پرشور نگه داشت.
محک زدن خود ابزاری ارزشمند است اگر که در کار استفاده شود. با این حال مقایسه با سایر ورزشها در یک ورزش پیچیده و چند وجهای به عنوان کوهنوردی دارای ارزش محدودی است و اگر بیش از حد معیارسنجی از خود انجام شود، میتواند فشار روانی برای سلامت روان باشد.
این ترکیب را اضافه کنید که بسیاری از کوهنوردان وقت زیادی را در شبکههای اجتماعی سپری میکردند و زمینه برای گم شدن برخی وجود داشت. یا در حالتی دیگر، تعداد کمی از آنها بیش از حد چیزها را تجزیه و تحلیل میکردند و در بعضی مواقع میتوانستید ناامیدیهای ایجاد شده در گروهها را مشاهده کنید. به نظر میرسید برخی در حالی که نمره خود را پایین میگیرند، در جستجوی پیشرفت کاملا واهیای هستند. با این وجود حتی اگر چنین چیزی وجود داشته باشد، به زودی منقضی میشود و بهتر است که تغییر کند. نکته مهم این است که در عملکرد صعود به دلیل جزئیات پروتکل hangboarding، بازنده یا برندهای وجود ندارد.
اختلافات ظریف بین روال و امتیازات مشخص شده در پایان وقتی که از یک قله بزرگ خارج میشوید، تا حدی بی ارتباط هستند. اما با کمی تامل میشود فهمید که قرنطینه برای آموزش کوهنوردان، که چگونه انواع مختلف آموزش در طرح کلی مورد استفاده قرار میگیرد، بسیار مفید بود.
شکی نیست که کوهنوردان در انطباق و مدرنیزه کردن امکانات خانه خود در حین قرنطینه بسیار باورپذیر بودند. در گذشته، برای اکثر موارد، تخته آویز چیزی بود که شما آن را در گوشهای از گرد و غبار فرو میگذاشتید و از آن چشم پوشی میکردید، با این وجود قرنطینه به مردم یاد میدهد که از امکانات خود استفاده کنند.
بسیاری از افراد برای اولینبار عاشق تمرینات خانگی شدند. من تعداد کوهنوردانی که به من بازخورد خوب میدادند و میگفتند که از تمرینات خود دارند نهایت لذت را میبرند، از دست داده ونسبت به این امار تعجب کرده بودم!
باستر مارتین از کوهنوردی کایزن نیز چنین چیزی را پیدا کرد:
آنچه بیشتر انگیزه ایجاد میکرد، توانایی کوهنوردان برای استفاده بهتر از یک موقعیت بد بود. کوهنوردان با تجهیزات و امکانات بداهه کار میکردند و قدرتی را کسب میکردند. به نظر میرسید که آموزش ابتدایی به سبک قدیمی در انبارها و سالهای پیش انجام شده است. این حرکت باعث ایجاد تفکر در مورد افرادی که در دهه 80 و 90 با مهارتهای اولیه و کسب دستاوردهای بزرگ زندگی میکردند، شد.
برای کسانی که فضا و مهارتهای خودآموز داشتند، تختههای خانه راهی برای تمرین در قرنطینه بودند. به طور کلی به نظر میرسید که کوهنوردان در هنگام قرنطینه؛ قویتر میشوند اما سوال اصلی این بود که آیا این به معنی بهبود تمام مهارتهای آنها بود؟ رابین اولاری، مربی ساکن لندن، چنین اظهار داشت:
من از زمان قرنطینه در همهی شاگردانم پیشرفت چشمگیری دیدهام. بیش از 35 کوهنورد از 8 سال تا 60 سال از سراسر جهان. بیشتر افرادی که از درجه اول مشخص میشوند چه دربولدرینگ چه ورزش و چه در معاملات تجاری. من تعداد معدودی از آنها را درجه بندی کردهام. من مقدار زیادی از آنها را برای قدرت بدنیشان، انتخاب کردم. غیر از مسئلهی تکنیک داشتن، چون تکنبنک پایه و اساس همهی موارد دیگر است. بدون توانایی و تکنیک نمیتوانید استقامت برای نگاه داشتن ایجاد نمایید. نگاه داشتن در درجهی اول است.
من همچنین این روند را در میان کوهنوردانی که در حین قرنطینه با آنها کار کردم، مشاهده کردم. به عنوان مثال، کارل کریک از قبل از مهارتهای کاملاً پیشرفتهای برخوردار بود و به همین دلیل توانست بلافاصله پس از آموزش، سود خود از ورزش را بدست آورد:
من الان در انجام پروژههایم بسیار راحتتر هستم نسبت به زمانی که هیچ تلاشی را در پیش نمیگرفتم. تمرین نگه داشتن به گونهای برای من مثبت بود که من توانستم زمانی را برای آنالیز کردن خود پیدا کنم، به من این اجازه را داد که بر اتفاقهایی که در حین حرکات محوری میافتد، تمرکز نمایم و این اتفاقها و جریانات پیش رو برای من نسبت به قبل آسانتر شدهاست.
لوئیس پارکینسون یکی از ورزشکاران رشتهی Catalyst Climbing، در مورد همین موضوع میگوید:
من موفقیت بیشتری را برای دانشجویان در بازگشت به صخره دیدهام، بیش از آنچه که انتظار داشتم! به عنوان مثال، کاپیتان تیم Catalyst Junior تقریباً به محض برداشته شدن قرنطینه، اولین تخته سنگ 7A + خود را در Gritstone مدیریت کرد. ممکن نیست که تکنیک و مهارتهای حرکتی ما نسبت به قرنطینه و زمان آن بهتر شده باشد، بنابراین تنها توضیح من این است که همه برای بهتر شدن صعود خود، ضعف خود را جبران کردهاند و از نظر قدرت قویتر از خود سابقشان شدهاند!
بالا بردن قدرت بدنی و انعطاف در زمان قرنطینه
جنبه دیگری از آموزش در قرنطینه که به داستان موفقیت کمک می کند این بود که بسیاری از کوهنوردان بیش از حد معمول شروع به انجام حرکات انعطافی می کنند، به عنوان مثال، جلسات آنتاگونیست و انعطاف پذیری مهمترین رویداد این دوران بودند. اما باید به یاد داشت که تمرینات انعطافپذیری باید همراه با حرکات همراه با دمبل و وزنه باشد! بدن به هر دو تمرین نیاز دارد!
طی سالهای گذشته تعداد دفعاتی را مشاهده کردم که کوهنوردان پس از شکستن استخوان و بازگشت خود به حالت عادی برای چندین ماه، هنگام بازگشت دوباره قویتر شدهاند. به نظر میرسد باستر و دیوید موافق هستند:
ما همچنین مردم را تشویق کردیم که از نظر قدرت و انعطاف مناسب، با وزنه کار کنند یا با شرایط مناسب یا سالنهای بدنسازی. هدف از این کار کمک به ساختن قدرت بدن، ثبات شانه و بدنی به طور کلی بدنی سالم برای کاهش خطر آسیب دیدگی بود تا بتوانند در صورت فرصت، صعود را سخت اما ایمن انجام دهند.
تعداد کمی از افراد از قرنطینه خارج شده و بدن و انگشتان خود را با استحکام بیشتری به دلیلی زمان اضافهای که به انعطاف و کشش و به طور کلی مراقبت از بدن خود اختصاص دادهاند، احساس میکنند. (دیوید میسون)
حرکت و ذهنیت در حین قرنطینه
واضح است که کوهنوردان قادر به بهبود جنبههای فیزیکی عملکرد در حین قرنطینه بودند، اما در مورد مهارت چطور؟ بسیاری نگران از دست دادن زمین با استفاده از تکنیک و عملکرد ذهنی بودند و مطمئن نبودند که آیا بداهه سازی با تمرینات انتزاعی فایده ای دارد یا خیر؟ لویی پارکینسون در مربیگری حرکتی تخصص دارد و این را برای گفتن داشت:
در ابتدا، برای من بسیار دشوار بود که به مردم کمک کنم در حین قرنطینه روی حرکت و مهارت خود کار کنند – همانطور که من هم تلاش میکردم! در تخت کوچکم، به سختی فضای لازم برای تمرین خوب را داشتم، اما با انبوهی از تعادل در صحنه، هماهنگی و چالشهای حرکتی روبرو شدم و اینها را به یک تمرین 60 دقیقه ای تقطیر کردم. این تفاوت واقعی ایجاد کرد. هیچ تکنیکی در مورد مشکلات سبک هماهنگی را از دست ندادم و بسیاری از مشتریانم تجربه مشابهای داشتند.
باستر و جیم از کایزن نیز این منطقه را در رادار خود داشتند:
«کایزن» یک رویکرد جامع را در پیش میگیرد، بنابراین ما افرادی را که در حین قرنطینه و همچنین جنبههای فیزیکی عملکرد، روی ذهنیت و حرکت کار میکنند، جلب کردیم. ما گفتگوهای منظمی را با مشتریان انجام دادیم تا به آنها در یافتن چشم اندازهای خوب کمک کنیم. همچنین به آنها موضوعاتی را برای کار در هنگام شروع صعود به خارج از قرنطینه برای بهبود تمرکز و اعتماد به نفس آنها، دادیم.
قرنطینه شدن و جراحات
همه ما تمایل طبیعی داریم که با تمرین در عمق بازی پرش کنیم. با شروع قرنطینه، من با ارسال پستی در اینستاگرام از کوهنوردان خواستم که خودشان را با سرعت پیش ببرند. متأسفانه یکی دو نفر پاسخ دادند و گفتند من نمیتوانم. همانطور که دیوید توضیح میدهد، توصیه مهم این بود که قبل از شروع کار با حداکثر مقاومت شدید، با یک مرحله «قدرت پایه» شروع کنید.
در آغاز قرنطینه، من در مورد آسیب دیدن، به دلیل تغییر در سبک تمرین و افرادی که بیش از حد به دلیل خستگی کار می کنند، نگران شدم. شروع با بار کمتر و افزودن بیشتر در صورت لزوم بسیار بهتر از بار بیش از حد در همان ابتدای کار است.
یکی دیگر از تحولات جالب در قرنطینه، افزایش جذب جلسات مشاوره فیزیکی آنلاین در Skype و FaceTime بود. اینها یک منبع خارقالعاده هستند و برای دریافت برنامه تشخیص و توانبخشی، همیشه لازم نیست که به طور فیزیکی بدن را ببینید. در اینجا گزارشی از فیزیوتراپی مستقر در بریتیش کلمبیا، نینا تاپین (نینا لئونفلنر سابق) وجود دارد:
من از دیدن حجم علاقه کوهنوردان از سراسر جهان به مشاورههای آنلاین فیزیوتراپی (AKA از طریق بازسازی از راه دور) در طی این همهگیری بسیار تحت تأثیر قرار گرفتم. کوهنوردان مشتاق بودند که با سرمایهگذاری در برنامههای آموزشی و توانبخشی خود را بهتر کنند و خود را در مورد سالم بودن و بهتر بودن کوهنوردی آموزش دهند. بسیاری از آنها میخواستند در مورد مسائلی که قبل از همهگیری همه مشغول بودند، کار کنند. این عالی بود!
هنگامی که به کلینیک بازگشتم، مواردی از «آموزش کوهنوردی در خانه هنگام بیماری کوید» را دیدم، از جمله – آسیب دیدگی انگشت، آرنج و شانه از کوهنوردانی که برنامههای تجویز شده را دنبال نمیکردند و یا بیش از حد در این کار صدمه دیده بودند! برخی بدون اینکه ابتدا قدرت پایه را ایجاد کنند، به سمت انگشت نوردی به سبکی تکراری میپرند. من همچنین کوهنوردانی را دیدم که بیش از حد طبیعی آسیب دیده بودند!
فیزیوتراپیست دیگری که برای هدایت کوهنوردان آماده بود، کریستیانو کاستا مستقر در لندن بود.
از آنجا که من دیدم، میزان کلی آسیب دیدگی در حین تمرین در قرنطینه بسیار کمتر بود زیرا اکثر کوهنوردان به دیواره کوهنوردی دسترسی نداشتند که مطمئناً بیشتر آسیبدیدگیها مربوط به فرودهای ضعیف است. بعضی از شاگردان به ترتیب در موارد مربوط به اضافه بار- به طور عمده در انگشتان، شانهها و آرنجها، که در آن فرکانس بارگیری عامل اصلی است- دچار آسیب می شوند.
برخی کوهنوردان به درستی قرنطینه را فرصتی مناسب برای کار سخت در تمرینات خود میدانند، با این وجود، بافت همبند ما برای سازگاری با بار به زمان نیاز دارد و باید استراحت در نظر گرفته شود. از طریق تماسهای ویدئویی، شناسایی بیشتر عوامل در این امر و رفع آنها نسبتاً موثر بود. من به مشتریان کمک کردم تا میزان مطلوب خود را در بازتوانی تشخیص دهند و تا آنجا که توانستم پشتیبانی کردم. به طور کلی این یک منحنی شیبدار یادگیری بوده و با توجه به بازخورد و نتایج بدست آمده بسیار موفق بوده است.
ممکن است درست به نظر نرسد اما روندی که نینا و کریستیانو توصیف کردند یکی دیگر از موارد خوبی بود که بعد از قرنطینه رواج یافت. بنابراین بسیاری از کوهنوردان به سادگی یاد گرفتند که چگونه صدمات را به طورموثر کنترل کنند و بدون شک این یک روش سازندهتر برای آموزش در آینده را، امکان پذیر میکند.
انفجار انگیزه در حین قرنطینه.
احساسات رو به رشدی وجود داشت که ما باید آن را بشمار آوریم. چند روز پس از رفع قرنطینه، خودم را در مسیر جدید تجارت E8 در Iron Crag در Lake Lake دیدم. خندهآور بود که چقدر احساس آمادگی ضعیفی داشتم، به دلیل اینکه 3 ماه یک جفت کفش کوهنوردی نپوشیده بودم اما حضور در آنجا احساس بسیار شگفت انگیزی داشت. من آگاهانه به یاد توصیه افسانهای دیو مک لئود افتادم، که این است که ما هرگز احساس آمادگی خوبی نمیکنیم، بنابراین درعوض، ما باید فقط به صعود از مسیر بپردازیم. این کاری بود که من کردم و جواب داد. پس از قرنطینه، بسیاری از کوهنوردان احساس آرامش، استراحت و انتظارات کمی داشتند و بدون شک این نتایج خوبی به همراه داشت!
چه چیزی از قرنطینه یاد گرفتهایم؟
قرنطینه به راحتی کوهنوردان را از نظر انگیزشی تقویت میکند و به آنها میآموزد که چگونه به درستی تمرین کنند. آموزش فقط رفتن به سالن ورزشی کوهنوردی نیست! اما بیشتر افراد موفقیت را در سالنهای ورزشی میسر میبینند و بدون آن احساس میکنند که هیچگونه نمیتوانند پیشرفت کنند.
این درمورد ایجاد درک عمیق از این فعالیت منحصر بفرد و نحوه پاسخ بدن شما به آن است. این در مورد تمایز بین کاری است که میخواهید انجام دهید و کاری که برای پیشرفت باید انجام دهید. این مربوط به کنترل دورهای و داشتن نظم و قدرت برای شکستن موانع است. بیش از هرچیز دیگری، چیزهایی که در قرنطینه بدست آمد فراتر از اجراهای صرف صعود بود، بدون شک این روند پیروزی روح و تلاش انسانی بود – مجموعهای از هزاران تلاش فردی که با جمع قطعات بیشتر میشد.
برای بسیاری از افراد، صرفاً حفظ سطح قبلی خود از نظر قدرت یا مثبت ماندن از نظر ذهنی در چنین دوره سختی موفقیت بزرگی بود و موضوعی بود که من بسیار افتخار میکردم که میتوانم در آن نقش کمی داشته باشم. (لویی پارکینسون.)
به نظر میرسید که چند هفته طول کشید تا مردم به یاد بیاورند که چگونه بر روی سنگ حرکت کنند و برایشان عجیب و غریب بود که چگونه در این تنگه عبور کنند. اکثر آنها تازه از بیرون بودن، دیدن مردم و تلاش سخت روی سنگ لذت بردهاند. من حدس میزنم این نشاندهنده تعهد آنها به تمریناتشان در دوره قرنطینه باشد. (دیوید میسون)
از طرف همه همکاران این مقاله، برای همه آرزو میکنم بازگشتی سریع و ایمن به کوهنوردی در سالنهای ورزشی محلی و قلههای بیرون را داشته باشند.
یک تیم کوهنوردی متشکل از 10 کوهنورد نپالی، در بعد از ظهر روز 16 ژانویه اولین گروه از کوهنوردان شدند که قله K2 را صعود کردند. این گروه در ساعت 5 بعد از ظهر به وقت محلی، این قله را صعود کردند و یک دستآورد تاریخی را برای جامعه کوهنوردان نپالی به ارمغان آوردند. قله K2 تنها قله 8000 متری است که در زمستان صعود نشده بود. گروهی که جلوتر بودند منتظر اعضای دیگر گروه ماندند و سپس درحالی که با هم سرود ملی نپالی را میخواندند، قله را صعود کردند.
گروه کوهنوردی که کمپهای 3 و 4 را ترک کرد شامل مینگما جی، داوا تنجینگ و کیلی شرپا به همراه نیرمال پورجا، مینگما دیوید شرپا، گلجه شرپا، مینگما تنزی شرپا و سونا شرپا از تیم seven Summit Treks بود.
این تیم در مسیر صعود مجبور به نادیده گرفتن مسیرهای قبلی و تعویض طناب ها شد. آخرین تلاش قبل از رسیدن به قله آنها چند ساعت بیشتر از زمانی که انتظار میرفت، طول کشید. آنها باید در تاریکی فرود می آمدند.
مربی حرفهای قدرت و بدنسازی، اولیویا رتکلیف (Olivia Ratcliffe) به کوهنوردان و صخرهنوردانی که میخواهند در دوران کرونا بدن خود را آماده نگه دارند، نکاتی درمورد تمرین صخره نوردی و کوهنوردی را یاد میدهد.
همه فینگربورد، وزنه و یا حتی بورد تمرین در منزل خود ندارند. شیوع ویروس کرونا همه دنیا را آشفته کرده است. هنوز مشخص نیست که باشگاههای کوهنوردی و صخرهنوردی باز هستند یا نه. برخی از این باشگاهها تعطیل هستند ولی بعضی دیگر به فعالیت خود ادامه میدهند. ما باید از این شرایط سخت نهایت استفاده را ببریم. اگر در خانه فینگربورد و محل تمرین ندارید، نکتههایی که در ادامه برای تمرین صخره نوردی و کوهنوردی به شما میگوییم، میتواند مفید باشد.
تمرین با وزن بدن
انجام تمرینهای سخت با وزن بدن یا HIIT روش خوبی برای تمرین در منزل است. تمرینات HIIT به افزایش قدرت بدkی شما کمک میکنند. این سری تمرینات، معمولا شامل تمرینات شدید و پلیومتریک مانند اسکات و بارپی (Burpee) است. قطعا این تمرینات مورد علاقه همه کوهنوردان و صخرهنوردان نیست اما میتواند توانایی صعود را افزایش دهند. انجام این تمرینات باعث تعریق میشود به طوری انگار برای ساعتها ورزش کردهاید.
تمرینات خود را سختتر کنید
همه برای سختتر کردن تمرینات خود، در منزل دمبل ندارند. اما راههای دیگری برای افزایش سختی تمرینات خانگی وجود دارد.
سرعت
سرعت انجام یک تمرین میتواند درجه سختی آن را تغییر دهد. به عنوان مثال، شنا زدن را در نظر بگیرید. خیلی ساده بنظر میرسد، نه؟ این بار سعی کنید آنها را خیلی آرام انجام دهید. پنج ثانیه برای پایین رفتن و 5 ثانیه برای بالا آمدن. یا آرام پایین بروید و سعی کنید با حرکت سریع بالا بیایید. این کار را با تمرینات دیگر هم امتحان کنید.
توقف
وسط انجام تمرین، خود را نگه دارید و مکث کنید. دوباره شنا را در نظر بگیرید. سعی کنید برای چند ثانیه خود را پایین نگه دارید. این کار را با تمرینات دیگر امتحان کنید و راهی برای سختتر کردن تمرینات ساده پیدا کنید. این کار را میتوانید در کنار تغییر سرعت انجام دهید.
فینگر بوردینگ
فینگربوردینگ احتمالا بهترین تمرینی است که میتوانید در منزل انجام دهید. فقط قبل از انجام تمرین حتما گرم کنید و ازراهنماییهای موجود برای فینگربوردینگ استفاده کنید. میزان قدرت انگشتها یکی از مهمترین عوامل تعیین کننده کیفیت کوهنوردی و صخرهنوردی است و داشتن انگشتان قوی کمک زیادی در صعود میکند. اینجا دو تمرین فینگربوردینگ را به شما نشان میدهیم. اولین تمرین برای مبتدیان و تمرین دوم برای کوهنوردان و صخرهنوردان کمی حرفهایتر است.
توجه داشته باشید که فینگربوردها متفاوتند. سعی کنید از فینگربوردی استفاده کنید که متناسب با تواناییهای شما است.
تمرین اول – مبتدی
5 ثانیه نگه دارید و پنج ثانیه بعدی را رها کنید.
8 بار تکرار کنید.
3 تا 4 دقیقه استراحت کنید.
این تمرین را برای 3 تا 4 ست تکرار کنید.
به حرفهایترها پیشنهاد میشود که از وزنه استفاده کنند.
تمرین دوم – حرفهای
سهتایی جلو (انگشتهای اشاره، وسط و انگشت حلقه) و سهتایی عقب (انگشتهای وسط، حلقه و انگشت کوچک)
تمرین سه تایی جلو
4 ثانیه نگه دارید و 6 ثانیه بعدی را رها کنید.
6 بار تکرار کنید. (برابر یک دقیقه)
3 تا 4 دقیقه استراحت کنید.
2 تا 3 بار تکرار کنید.
تمرین سهتایی عقب
دوباره، 4 ثانیه نگه دارید و 6 ثانیه بعدی را رها کنید.
6 بار تکرار کنید. (معادل یک دقیقه)
3 تا 4 دقیقه استراحت کنید.
2 تا 3 بار تکرار کنید.
انگیزه خود را نگه دارید
برای خیلی از کوهنوردان و صخرهنوردان، ایجاد انگیزه برای انجام تمرینها، سخت است. می توانید برای ایجاد انگیزه برای تمرین صخره نوردی و کوهنوردی، کارهای زیر را انجام دهید.
از یک برنامه غذایی و تمرین مشخص استفاده کنید
از تمریناتتان گزارش تهیه کنید و میزان قدرت انگشتانتان را بنویسید.
مراحل تمرین صخره نوردی و کوهنوردی خود را یادداشت کنید تا یادتان نرود.
تمرینهایی را در برنامه خود قرار دهید که دوست دارید و از انجام آنها لذت میبرید.
با یکی از دوستان یا اعضای خانواده تمرین کنید. این تمرین میتواند با تماس تصویری باشد.
حتما زمانی برای ورزش روزانه کنار بگذارید. مخصوصا اگر از خانه کار میکنید و به لپتاپ چسبیدهاید.
برای خود چالش ایجاد کنید. سعی کنید بیشتر از انگشتانتان آویزان بمانید یا تعداد شنای بیشتری انجام دهید.
موسیقی که باعث تحرکتان میشود را پخش کنید. پیشنهاد میدهیم The Real Thing را ببینید.
نکاتی برای ویروس کرونا
احتمالا به دفعات زیاد درمورد مراقبتهای لازم کرونا شنیدهاید اما در ادامه چیزهایی که احتمالا نمیدانید را آوردهایم:
به ازای هر کیلوگرم وزن، یک گرم چربی بخورید. شخصی با وزن 60 کیلوگرم باید بین 56 تا 60 گرم چربی روزانه بخورد. چربی به عملکرد سیستم ایمنی بدن کمک میکند. این میزان چربی باید در طول روز و نه بصورت یکجا مصرف شود. خوراکیهایی مانند آجیل، ماهیهای پرچرب، آووکادو، تخممرغ و … چربی دارند. البته باید حواستان به میزان کالری دریافتی و مصرفی هر روز خود توجه کنید تا باعث اضافه وزن نشود.
حواستان به سلامت روانیتان هم باشد. شیوع ویروس کرونا به سلامت روان بسیاری از مردم صدمه زده است. اگر میتاونید به خرید بروید، کسبوکارهای کوچک اطراف خود را حمایت کنید و برای خود وقت بگذارید. تا جایی که میتوانید شبکههای اجتماعی و اخبار را کنار بگذارید و با دوستان خود به پیادهروی بروید. مراقب نزدیکانی که از افسردگی رنج میبرند هم باشید.
همیشه به اندازه کافی بخوابید. خواب کمتر از 6 ساعت میتواند بر سیستم ایمنی شما اثر بدی بگذارد. اگر مریض شدید حتما زیاد بخوابید.
روشهای زیادی برای پخت غذا در مسیرهای کوهستانی یا جنگلی وجود دارد. در حین گذر از این مسیرها، میبینید که مردم از مدلهای مختلف زیادی به منظور پخت و پز استفاده میکنند؛ اما به هر روشی که باشد، وجود یک اجاق برای کوهنوردی ضروری است.
هر کسی از نظر خودش یک کدام را بهتر میداند. شما باید خودتان تصمیم بگیرید که چه نوع اجاقی را انتخاب کنید. در این مقاله سعی دارم تفاوت مدلهای مختلف اجاق برای کوهنوردی را برایتان توضیح دهم و به نظر من هر کدام نقاط قوت و ضعف خاص خودشان را دارند. پس با من همراه باشید!
اجاقهای گازی یا کارتریجی (فشنگی)
اجاقهای کارتریجی و گازی بیشتر مورد استفاده کوهنوردان و کمپر هستند. سهولت استفاده و داشتن شعله قابل کنترل اجاق گازهای کارتریجی، از دلایل اصلی محبوبیت آنهاست.
اجاق گاز کارتریجی تیتانیومی Kovea Supalite سالهاست که در ماجراجوییهایم همراه من بوده است. من بیشتر از این گاز برای رفع نیازهایم در کوهنوردی استفاده میکنم. چند اجاق گاز CampingGaz قدیمی هم دارم که هنوز هم از مخزن کپسول مانندی استفاده میکنند و دیگر کارایی ندارند.
شما امکان انتخاب گزینههای دیگری را هم دارید، من پیشنهاد میکنم اجاقهای سبکی که در بازار موجود هستند را انتخاب کنید. با هر بودجهای میتوانید یکی از آنها را بخرید. قیمت اولیه این اجاقها مثل چادرهای مسافرتی خیلی گران نیست؛ اما در هر صورت باید کیت آشپزی و اجاق برای کوهنوردی تهیه کنید چون اجزای اصلی تجهیزات شما هستند.
مدل MSR pocket rocket در بین جامعه کوهنوردان از محبوبیت خاصی برخوردار است و قیمت آن تقریبا چیزی حدود 40 یورو میباشد. من از اولین مدل آن قبلا استفاده کردهام. این اجاق بسیار قدرتمند است. اولین چراغ خوراکپزم همانطور که گفتم Kovea Supalite تیتانیومی بود و من آن را هم همیشه دوست داشتم.
مدل دیگری که در ویدئوها و فرومهای مختلف، شماره یک و تک است، BRS-3000T است که در سایت آمازون هم به فروش میرسد. این مدل قبلا فقط 16 یورو قیمت داشت. من به شخصه تجربهای در رابطه با این اجاق گاز ندارم، اما کوهنوردانی که مورد اعتماد من هستند، آن را پیشنهاد میکنند.
نکتهای که باید در نظر داشته باشید این است که این اجاقها به صورت انبوه در چین ساخته میشوند و تقریبا هیچ خدمات مشتری یا گارانتی وجود ندارد. MRS و Kovea هم همینطور هستند.
اجاقهای سوخت جامد
این اجاقها در بین ارتشیهای قدیمی و امروزی بسیار محبوب هستند. تولید آنها بسیار ارزان است و میتوانند برای مدت زمان طولانی بدون هیچ ایرادی سوخت را در خود ذخیره کنند. زمان آشپزی با این اجاقها معمولا بسیار کند پیش میرود، چون شعله آنها مانند بسیاری از گزینههای دیگر پر فشار نیست.
یکی مدلهای سوخت جامدی که میتوانید به عنوان یک اجاق برای کوهنوردی در نظر بگیرید، برند پرطرفدار Esbit است. این کمپانی آلمانی خیلی وقت است که اجاق و سوخت مخصوصش را به فروش میرساند. وقتی تازه وارد حرفه کوهنوردی شده بودم، از این اجاقهای سوخت جامد استفاده میکردم و فکر میکنم بسیاری از ما با این اجاقها شروع کردیم.
تقریبا شعله در تمام این اجاقها قابل تنظیم نیست و میتواند در آشپزی اخلال ایجاد کند. اگر تمام کاری که میخواهید بکنید جوشاندن آب برای وعدههای فوری است، مشکل خاصی با این اجاق نخواهید داشت؛ اما اگر قصد درست کردن یک سوپ یا پاستا را دارید، ممکن است خیلی راحت غذایتان بسوزد.
برای کوهنوردیهای کوتاه میتوانید تمام سوخت مورد نیازتان را در یک اجاق Esbit همراه خود داشته باشید. وقتی قصد برداشتن اجاق سوخت جامد برای کوهنوردیهای طولانی را دارید، باید دوباره آن را پر کنید. پیدا کردن سوخت برای این اجاقها دشوار است. البته غیرممکن نیست اما نمیتوانید به آن آسانی که سوخت مدلهای دیگر در دسترس هستند، برای Esbit سوخت پیدا کنید.
اجاقهای الکلی
این اجاقها در اشکال و اندازههای مختلفی وجود دارند و به نظر من گزینه مناسبی برای انتخاب یک اجاق برای کوهنوردیتان هستند. من درست کردن اجاقهای الکلی خانگی را از وقتی بچه بودم با قوطیهای نوشابه و هر چیز دیگری که میتوانستم، شروع کردم. اگر شما هم علاقه دارید، میتوانید ویدئوهای آموزشی بسیاری را در این رابطه در یوتیوب پیدا کنید. این اجاقهای الکلی خانگی بسیار ارزان تمام میشوند و میتوان آنها را با پیچیدگیهای متفاوتی ساخت. در سادهترین شکل، تمام چیزی که لازم دارید قالب شمعهای وارمری است.
زمان آشپزی کمی طولانیتر از زمانی خواهد شد که با اجاقهای گازی یا کارتریجی غذا میپزید و اغلب به حدود 9 دقیقه زمان برای جوشاندن یک لیتر آب نیاز دارید. میزان حرارت برخی از اجاقها قابل تنظیم است و برخی دیگر فقط در یک اندازه میسوزند. نوع سوخت الکلی اهمیت دارد و میتواند زمان آشپزیتان را سریع یا کندتر کنند و یا دوده روی قابلمه یا کتریتان بر جای بگذارند.
سوخت متانول بهترین و تمیزترین نوع در بین انواع مختلف سوختهای الکلی است. در مواقع اضطراری میتوانید تقریبا از هر چیزی که بالاتر از 70 درصد الکل دارد، برای تامین سوخت آن استفاده کنید. سوختی که من همیشه استفاده میکنم، سوخت Spiritus است که میتوانید از فروشگاههای مربوطه تهیه کنید. در ازای 80 سنت، یک لیتر سوخت دارید که جوابگوی نیازهای شما در یک مسیر جنگلی یا کوهستانی در مدت زمان طولانی خواهد بود. متانول تقریبا 5 یورو است. البته 80 سنت در مقایسه با 5 یورو اختلاف چشمگیری است و تاثیر زیادی در انتخاب سوخت من دارد.
اجاقهای الکلی Trangia
برند سوئدی Trangia در اجاقهای الکلی شناخته شده است. اجاقهای الکلی این شرکت با یک مجموعه آشپزی که مخصوص این اجاق طراحی شده، ارائه میشود. این مجموعه آشپزی کمی سنگینتر از آن چیزی است که کوهنوردان مایل باشند آن را حمل کنند، اما برای چادر زدن با چند نفر دیگر ایدئال است. البته برای ماندن در یک پایگاه کوهنوردی هم مناسب است.
اجاقهای Trangia از برنج توپر و محکم ساخته شدهاند و بسیار سفت و سخت هستند. شما میتوانید زمانی هم که از این اجاق استفاده نمیکنید، سوخت الکلی را در آن ذخیره کنید. مسئله دیگری که وجود دارد، کمیاب بودن این نوع اجاقهای الکلی است. در هر حال، به نظر من این مدل گزینه خوبی برای کوهنوردی است چون لازم نیست به اندازه اجاقهای الکلی دیگر به آن رسیدگی کنید.
زمان آشپزی برای اجاقهای الکلی Trangia هم 9 دقیقه برای جوشاندن یک لیتر آب است. این اجاق یک شعله پخشکن دارد که میتوانید از آن برای مواقعی که نیازی به حرارت بالا برای پخت و پز نیست، استفاده کنید. گذاشتن این شعله پخشکن ممکن است کمی دردسرساز باشد؛ اما حداقل برای مواقعی که لازم است، کارتان را راه خواهد انداخت.
من از این اجاق الکلی Trangia در کورهراه آپالاچی در آمریکا و در مسیر دیوار هادرین در بریتانیا استفاده کردم. این وسیله خیلی به کارم آمد اما اگر به دنبال روشی سادهتر و بدون ریزهکاری هستید، اجاقهای گازی مناسبتری هم هستند.
اجاقهای چوبی
اگر قصد طبیعتگردی یا کوهنوردی دارید و میخواهید از اجاقهای چوبی استفاده کنید، لازم است بدانید که دغدغه پیدا کردن چوب همیشه با شما خواهد بود. برای بسیاری از کوهنوردان رویاست که مجبور نشوند در محیط اطرافشان دنبال هیزم بگردند. البته اجاقهای چوبی آشپزی مختلف با گذشت سالها تکامل یافتهاند، از Kettle Kelly گرفته تا همه اجاقهای چوبی-گازی مدرن و متنوع امروزی. من فکر میکنم آنها گزینه فوقالعادهای جهت انتخاب اجاق برای کوهنوردی هستند اما عیبهایی هم دارند.
ایرادشان این است که خیلی زمان میبرد تا ناهار یا قهوهتان آماده شود. البته اگر مجبور نیستید هر روز صبح از خواب برخیزید و راهی شوید، مشکل خاصی نیست. به نظر من اجاقهای چوبی بیشتر گزینه فوقالعادهای برای پایگاههای کمپینگ که در یک منطقه کوچکتر متمرکز هستند، میباشد.
من در کوهنوردی که در کورهراه آپالاچی (بخش کوهنوردی اطراف کوهستان big Bald Mountain) داشتم، از فردی که جلوتر از من راه میرفت، شنیدم که از اجاق چوبیاش متنفر است. در آن زمان چند روز باران تندی بارید، طوری که همه خیس شدند. آن شخص باید از اطراف چوب و سوخت خشک پیدا میکرد تا با دردسر آتش روشن کند، در حالی که افراد دیگر در پناهگاه غذایشان را خورده بودند. مطمئنم شما با تمرین بهتر میشوید اما این اجاق برای بسیاری از کوهنوردان بیشتر ضرر است تا سود. البته اگر شما با موفقیت از آن استفاده میکنید، باید گفت دست مریزاد!
روش Cold soaking یا کوهنوردی بدون اجاق
این روش چیزی نیست که به کار من بیاید. من فکر میکنم محروم کردن خودتان از یک نوشیدنی یا وعده غذایی گرم پس از یک کوهپیمایی طولانی، ناامید کننده است و انگیزه را از انسان میگیرد. من آدمی نیستم که به خاطر بار سبکتر و غذای سادهتر، به این کار تن دهم! این کار شما را خار میکند و منزجرکننده است. البته شما آزادید که با من مخالفت کنید.
همه اینهایی که گفتم، در مورد Cold soaking است که بر اساس آن غذا در خانه آماده میشود تا در حین کوهنوردی نیازی به گرم کردن نباشد.
در دسترس بودن سوخت برای اجاق گازهای مختلف
در کل یکی از مهمترین ویژگیهای اجاقها، میزان در دسترس بودن سوخت آنهاست. تجربه کوهنوردی در دو کشور مختلف به من نشان داده که شرایط و تجربیاتی که کسب میکنید، از کشوری به کشور دیگر، بسیار متفاوت است. در پست بعدی بیشتر در مورد آن توضیح خواهم داد؛ اما به طور کلی میتوانید سوخت الکلی را تقریبا در هر جای دنیا به دست آورید.
کارتریجهای گازی به طور گسترده در کشورهای غربی در دسترس هستند.
برای اجاقهای سوخت جامدی مثل Esbit باید خوش شانس باشید و یک فروشگاه خاص پیدا کنید تا چیزی برای سوخت این نوع اجاق تهیه کنید.
پیدا کردن سوخت اجاقهای چوبی خیلی هم سخت نیست. شما فقط باید مطمئن شوید که چوبها خشک باشند.